تمرین شماره 11: چرا رویای چیزی را نپرورانیم
«این تقلبی است. اگر معتبر بود تا این زمان فرد دیگری آن را برداشته بود.» گاهی در برابر ایدهای که فردی، مطرح میکند، میگویند: اگر این فکر تا این حد خوب است، چرا شخص دیگری تاکنون انجامش نداده است؟ این سوال منصفانه آزمونی است که به وسیله همه سرمایهداران در جستجوی ریسک به کار گرفته شده است. اشتباه در آن است که فوراً به این نتیجه برسیم که اگر این کار تا به حال انجام نیافته، قطعاً در مورد این فکر ایرادی وجود دارد. کاملاً بیربط است که فکر کنیم تمام ایدههای مفید تا این زمان مورد بررسی قرار گرفتهاند. این خودداری از اقدام، از پدیدار شدن اندیشه نو جلوگیری میکند. هیأت سلطنتی اسپانیا با پیشنهاد کریستف کلمب برای هدایت کشتی به سوی غرب مخالفت میکردند چون معتقد بودند «قرنهای متمادی پس از آفرینش ممکن نیست کسی سرزمینهای نامکشوف باارزشی بیابد.» در سال 1900 لرد کلوین پیشبینی کرد که «دیگر در علم فیزیک هیچ نامکشوفی وجود ندارد و تمام چیزهای دیگری که باقی مانده تنها مقیاسهای دقیق و دقیقتر است.» در سال 1997 کتاب پایان علم اثر جان هورگان درخششی یافت و پس از آن «درست پیش از انقلاب علم ژنتیک» به فراموشی سپرده شد. این استنباط که در زیر نور خورشید هیچ چیز تازهای وجود ندارد. در یک شوخی قدیمی که میان دو اقتصاددان دانشگاه شیکاگو در حالی که باهم قدم میزدند، پیشآمد، گنجانده شده است. یکی از آنها اسکناسی 20 دلاری را میبیند که روی زمین افتاده و خم میشود تا آن را بردارد ولی نفر دیگر او را باز میدارد و میگوید «این تقلبی است. اگر معتبر بود تا این زمان فرد دیگری آن را برداشته بود.» رسیدن به این نتیجه که هر فکری که قبلاً به آن رسیدگی نشده قلابی است تقریباً شبیه آن است که هر پولی که در پیاده رو افتاده باشد قطعاً تقلبی است. همیشه مهم است که سوال مربوط به «پولی که روی زمین مانده» را مطرح کنیم و بپرسیم که ایدههای چرا- که- نه که همواره در انتظار حادث شدن هستند، چرا تاکنون متجلی نشدهاند؟ چرا رویای چیزهایی را نپرورانیم که پیش از این نبودهاند.
|