اخبار
ﺳﻪشنبه، 30 آذر 1400
 غلط املایی با ما چه می‌کند؟

غلط املایی با ما چه می‌کند؟


درست نوشتن کلمات اغلب نمادی از باسوادی به شمار می‌رود و برعکس، کسانی که غلط‌های املایی زیادی دارند، بهانه خوبی به دست دیگران می‌دهند تا آن‌ها را حواس‌پرت و بی‌سواد بنامند و مسخره کنند.

 

به گزارش ایسنا، روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: در شبکه‌های اجتماعی هم معمولاً آدم‌هایی پیدا می‌شوند که می‌چرخند و از دیگران غلط املایی می‌گیرند تا ثابت کنند که وضع سواد خراب است و بچه‌ها در مدرسه هیچ چیز یاد نمی‌گیرند. بااین‌حال، شاید غلط‌های املایی، نشانه‌های عمیق‌تری از فرهنگ ما را در دل خودشان پنهان کرده باشند.
اینطور که پیداست، یک چیز من همه را یاد شاعر نابینای قرن هفدهم می‌‏اندازد. نام‌خانوادگی‌‏ام -که «میتون» باشد- فرانسوی است، اما خارج از این کشور همه بدون استثنا، آن را «میلتون» می‏‌نویسند، مثل فامیلی نویسنده شهیر انگلیسی، جان‌میلتون، خالق حماسه بهشت گمشده.
تعجبی ندارد که آدم‏‌ها گاهی اسم‏‌های ناآشنا را غلط بنویسند، اما فامیلی من را از هر ۱۰۰ نفر، ۹۹ نفر با «میلتون» اشتباه می‌‏گیرند. سروکله این نام روی همه چیز من پیدا می‌شود، از کارت باشگاه دانشگاه گرفته تا ایمیل‏‌هایی که همکارانم می‏‌زنند.
شاید در نظر اول بی‏‌معنی جلوه کند، ولی همین غلط‏‌های املایی نکته مهمی را در مورد نحوه شکل‏‌گیری و تثبیت سنن فرهنگی روشن می‏‌سازند. موضوع «استمرار» یکی از عمده مسائلی است که محققان حوزه فرهنگ به مطالعه آن می‏‌پردازند: چرا آدم‌‏ها کاری را طی مدت درازی، به شکل تقریباً واحدی، انجام می‏‌دهند؟ مثلاً چطور دستور‏ پخت غذاهای سنتی مثل تامال -که خمیر ذرت را در پوست ذرت می‌‏پزند- نسل‌به‌نسل حفظ شده است؟
فرض بیشتر نظریه‏‌پردازان تکامل فرهنگی این است که «انتقال دقیق» یا آنچه به «پایبندی فرهنگی» معروف است باعث استمرار سنت‌های فرهنگی می‌شود.
آن‌ها می‏‌گویند، از آنجا که اعتقاد بر این است انسان‌ها استعداد فوق‏‌العاده‌‏ای دارند در اینکه اطلاعات را از طریق تقلید به دست بیاورند، پس معلوم می‌شود که الگوهایمان را بدون خطا تقلید می‏‌کنیم. این پژوهشگران تأکید می‏‌کنند، همانطور که دی‏اِن‏اِی انسان‌ها اطلاعات ژنتیکی را با میزان بسیار پایین جهش‌‏های تصادفی تداوم می‌‏بخشد، اطلاعات فرهنگی نیز به ارث می‌رسند.
این طرز تلقی از دگرگونی‏‌های فرهنگی سبب شده معتقدان به تکامل فرهنگی مبنای اندیشه خود را بر زیر‏رشته ژنتیک جمعیتی استوار سازند و از الگوهایی استفاده کنند که می‏‌گوید استمرار فرهنگی تنها از طریق وراثت ممکن می‌شود. اما حقیقت این است که اطلاعات فرهنگی و اطلاعات ژنتیکی با یک میزان از «پایبندی» به نسل‏‌های بعد منتقل نمی‌شوند.
تکرار برخی غلط‏‌های املایی تنها یک نمونه است که نشان می‌دهد فرآیند دست‏یابی انسان به اَشکال تثبیت‏‌شده فرهنگی پیچیده‌‏تر از اینهاست.
من، به اقتضای اینکه انسان‏‌شناس شناختی هستم و در حوزه نوظهور و میان‏‌رشته‌‏ای علم پیچیدگی کار می‏‌کنم، به موضوع چگونگی استمرار اشکال فرهنگی علاقه‌مندم، اشکالی که نه به‌خاطر تکثیر با میزان پایبندی بالا، مثل اطلاعات ژنتیکی، بلکه برعکس، معمولاً به دلیل تقلید نادرست تداوم می‏‌یابند.
من و همکارانم دریافته‌ایم آنچه سبب می‌شود انسان‌ها طی زمان، اَشکال تکرارشونده و مشابه (مثل دستور پخت غذا یا یک سکوانس موسیقایی خاص) پدید آورند عوامل شناختی، محیطی، اجتماعی و دیگر مؤلفه‌های مرتبط با انتقال اطلاعات است که «تغییرات» خاصی را به‏وجود می‏آورد.
به بیان دیگر، فرض اولیه‌‏ام این است که راه تکامل فرهنگی از تکامل زیست‏‌شناختی جداست. اشکال فرهنگی تثبیت ‏شده ضرورتاً نتیجه همتا‏سازی دقیق نیستند، بلکه چه‏‌بسا بی‏‌وقفه از تغییرات نامحسوس پدید می‏‌آیند.
با این توضیح، آیا سرزدن برخی اشتباهات خاص از ما چیزی را درباره پیچیدگی فرهنگ‏‌های انسانی برملا می‏‌سازد؟ بیشتر غلط‏‌های املایی تغییراتی نظام‏‌مند و غیرتصادفی در کلمه‌ها هستند. افراد، به دلایل فراوان، کلمه‌ها را تغییر می‏‌دهند، بسته به اینکه مثلاً از املای غلط یا درست کلمه مطلع باشند یا خیر و اینکه پیش از این چقدر کلمات مشابه را دیده باشند.
در مورد نام خانوادگی خودم «میتون»، احتمالاً انگلیسی‌‏زبان‏‌ها گونه نزدیک‏تر «میلتون» را خیلی بیشتر دیده‌‏اند. پس اگر از املای درست فامیلی‏‌ام مطلع نباشند، خود‏به‏‌خود کلمه‏‌ای را که بلدند انتخاب می‌‏کنند.
انگلیسی‏‌زبان‏‌ها، از مدرسه یا جاهای دیگر، «میلتون» را که فامیلی یکی از شعرای معروف است می‏‌شناسند. به همین خاطر، فکر می‏‌کنند املای کلمه درست است. به بیان دیگر، انباشت تجارب شخصی، تحصیلات و دیگر اشکال شناخت فرهنگی نقشی اساسی در انتقال اطلاعات ایفا می‏‌کنند.
غلط‌‏های املایی به محیط زبانی‌ای که این غلط‌ها در آن رخ می‌دهند نیز ارتباط دارند. اگر اسمی از مجموعه اصواتی تشکیل شده باشد که در زبانی معمول نباشد، اهالی آن زبان، معمولاً صورتی از آن اسم می‏‌سازند که به الگوهای صدایی زبانشان نزدیک‏تر باشد. به همین دلیل است که تلفظ درست «میتون» در فرانسه با تلفظ انگلیسی «میلتون» هم کاملاً متفاوت است.
این نمونه‌ها در زندگی روزمره فراوانند که افراد به‌شکلی نظام‏‌مند، بخش‌‏های مختلف اطلاعات را به صورت‏‌هایی غیرتصادفی تغییر می‌‏دهند. من در پژوهشم، برای مطالعه این تغییرات نظام‏‌مند، از روشی استفاده می‌‏کنم که ملهم از بازی «تلفن» میان کودکان است. در این بازی، یکی از کودکان جمله‌‏ای را آهسته در گوش بغل‏‌دستی‏‌اش می‏‌گوید و او هم هر چه شنیده را به بعدی منتقل می‏‌کند و همین‌‏طور تا آخر. بعد، نفر آخر صف هرچه را که شنیده است می‏‌گوید و با جمله اصلی مقایسه می‌‏کند. جملات اول و آخر، در نهایت، همیشه متفاوت از کار درمی‌‎‏آیند که موجب خنده همه بچه‌ها می‌شود. چند وقت پیش به نیو‏مکزیکو نقل مکان کردم و حالا جهش جدیدی در نام خانوادگی‏‌ام پیدا شده است: «مینتون.» هنوز درگیر هضم این یکی هستم.

منبع:
 ایسنا