بسیاری از مواقع، افراد تواناییها و استعدادهای شگرفی دارند، اما با «باور نداشتن خود» مانع ظهور قوای خلاقه می شود.به نظر شما ریشه و منشا این احساس از خانواده نیست؟
در
قسمت اول به تعریف خلاقیت پرداختیم و گفتیم که اگر خلاق شویم، چه نتیجهای در انتظار ماست،در قسمت دوم ،ویژگی افراد خلاق و راههای پرورش خلاقیت را از نظر گذراندیم، در این قسمت میخواهیم عواملی که مانع ظهور خلاقیت میشود را بررسی کنیم.
خلاقیت محکوم به فناست!
همهی انسانها به درجات مختلف، از استعداد «خلاقیت» برخوردارند. اما بهدلیل شرایط خاص زندگی، برخی افراد این استعداد را در خود پرورش میدهند و گروهی دیگر، آن قدر خود را غرق در روزمرهگی میكنند كه از توجه به این توانمندی غافل میمانند.
عواملی که مانع ظهور خلاقیت میشود را میتوان به دو دستهی کلی تقسیم کرد:
1) موانع فردی:- ترس از شكست: معمولاً انسانها از «شكست» میهراسند و میکوشند فقط به دنبال كارهایی بروند كه احتمال موفقیت در آن زیاد باشد و مستلزم هیچ گونه ریسك و خطری نباشد. این امر مانع بزرگی در توسعهی خلاقیت است. لازمهی «خلاقیت» ریسك کردن و بررسی راههای مختلفی است؛ راههایی كه ممكن است همراه با شكست باشد تا در نهایت به موفقیت منجر شود.
- رویگردانی از ابهامات: بیشتر افراد از «موقعیتهای مبهم» پیچیده و غیرمطمئن استقبال نمیكنند. زیرا احساس میكنند قادر به مواجه با آن نیستند. نیاز شدید و افراطی به نظم و ترتیب نیز نمونهای از این حساسیت است. همه چیز باید كاملاً مرتب باشد، تا ابهام و اشكالی پیش نیاید و ذهن این گونه افراد مغشوش نشود و بدین ترتیب، فرصتهایی كه میتواند به خلق، ابداع و رشد منجر شود، حذف میشود.افراد خلاق به استقبال ابهامات می روند و از آن یک فرصت و سکوی پیشرفت میسازند.
ـ عادت: «عادت» موجب میشود، که انسان تنها در چارچوب خاصی قرار گیرد و كارهایش را طبق دستورالعمل معینی انجام دهد. با توجه به این كه عادت جنبهی شرطی به خود میگیرد و اعمال خود به خود و بدون هیچ گونه تفكری از فرد سر میزند، پس موجب سلب توان انسان در ارایهی آرای تازه میشود. میتوانید از همین امروز به یکی از عادات خود، به چشم دیگری بنگرید؟
- نداشتن اعتماد به نفس: بسیاری از مواقع، افراد تواناییها و استعدادهای شگرفی دارند، اما «باور نداشتن خود» مانع ظهور قوای خلاقه میشود. این افراد ممكن است افكار و آرای زیادی داشته باشند، اما با تردید به آنها مینگرند و احساس میكنند نظراتشان، ارزش زیادی ندارد، چنان كه حتی جرأت ندارند آنها را به زبان بیاورند.به نظر شما ریشه و منشا این احساس از خانواده نیست؟
باور نداشتن خویش، بهتدریج به سركوب و زائل شدن تواناییهای فرد منجر می شود و قدرت آزاداندیشی و تعمق را از فرد میگیرد. بسیاری از موانع اساسی رشد خلاقیت مانند كمرویی، زودرنجی و اولویت قائل شدن برای نظر دیگران، ناشی از نداشتن اعتماد به نفس است.
- عدم انعطافپذیری: انسانی كه در قالب معینی فكر و عمل میكند «انعطافناپذیر» می شود. چرا كه قادر به اندیشیدن دربارهی ابعاد مختلف مسأله نیست. چنین فردی نمیتواند به تحلیل و بررسی عقاید و افكار بدون توجه به منبع آن بپردازد. به عنوان نمونه، طبقهبندیهای خاصی از افراد و افكار دارد و بر اساس آن، قضاوت میكند و اگر عقیدهای مطرح شود، تنها به طبقه ی صاحب نظر توجه دارد. همچنین تعصب در بعضی مسایل، مانع ارزیابی صحیح او میشود و محدودیت و مرزهایی كه بر خویش تحمیل میكند، امكان هر گونه نوآوری و حركت تازه را از او سلب میكند. محدودیت ها را بشکنید و به قول سهراب، چشمهایتان را بشویید، تا بتوانید خلاق شوید و زندگی را جور دیگر ببینید.
2) موانع بیرون - شغل: بسیاری اوقات، شغل افراد مانع بزرگی در جهت رشد خلاقیت آنان است؛ به ویژه کارهای سخت و اجباری كه فرد بدون هیچ گونه انگیزهای به آن تن داده و طبیعی ست كه در زمان اشتغال به آن، هیچ ایدهی تازهای نداشته باشد پس از فراغت از كار نیز خستگی و كمبود وقت مانع پیشرفت فرد می شود. ضوابط و مسۆولیت های اداری به كارهای یكنواختی می انجامد كه هرگز زمینه ی بروز خلاقیت را فراهم نمیآورد.
اگر از این نوع شغلها دارید، مایوس نشوید، شاید فردا بتوانید یک تغییر کوچک در کارتان بدهید، اگر با استقبال مدیرتان هم مواجه نشد، مهم نیست، شما انرژی تغییر را دریافت کرده اید، پس بازنده نیستید.
ـ ترس از عدم استقبال اجتماعی: «ترس از رد و تحقیر شدن» از سوی جامعه مانع بزرگی در راه خلق و ابداع كارهای تازه است. معمولاً ممكن است كارهای خلاق كه جنبه نوآوری و تازگی دارد، نخست مورد توجه قرار نگیرد، اما پس از مدتی ارزش آن ها شناخته شود. گاه سالیان متمادی طول میكشد تا اهمیت اختراع یا ابداعی كشف شود. این امر در تاریخ اختراعات و اكتشافات بارها تكرار شده، اما فرد خلاق برای عقیدهی خویش اهمیت قایل است و از نپذیرفتن كارش از طرف دیگران نگران نیست. یعنی خلاقیت و ابتكار خویش را قربانی انتظارات دیگران نمیكند.
- هم رنگی و مطابقت: «مطابقت» به علت ترس از متفاوت بودن با دیگران بوجود میآید. فرد احساس می کند در راهی قدم گذاشته كه فرد دیگری در آن قرار ندارد و فقط او به چنین اقدامی دست زده، پس شاید كار درستی نكرده است. این افکار، مانع بزرگی در راه تحقق و ظهور خلاقیت است. افراد برای هم رنگ شدن با دیگران سعی میكنند در چارچوبی عمل كنند كه دیگران عمل كردهاند و این امر، به ابتکار منجر نمی شود.