خیلیها سالها رنجشهایی را در دل نگه میدارند اما حاضر نیستند برای رهاشدن خود و دیگران، آنها را ببخشند. بخشش را میتوان شکلی از کاهش تنش و اضطراب تلقی کرد. فرد میتواند با رها شدن از خشم و آزردگی، تمام توجه خود را به زمان حال معطوف کند و همچنین انرژی خود را به جای پرداختن به خشم و کینهتوزی نسبت به دیگران، صرف فعالیتهای تازه و پیشرفتهای بیشتر در زندگی کند. بخشیدن و گذشت برای بسیاری از افراد کار آسانی نیست. خیلیها سالها رنجشهایی را در دل نگه میدارند اما حاضر نیستند برای رهاشدن خود و دیگران، آنها را ببخشند. شاید گذشت کار سختی باشد اما نباید فشار روانی و درد و رنجی را که خودداری از آن و کینهجویی بهدنبال دارد دستکم بگیریم. در واقع اگر خودداری از بخشش و عفو و گذشت باعث اندوهگینشدن، از دست دادن سلامتی و احساس تنهایی و دلتنگی شود باید ببینیم چه بهایی برای آن پرداخته میشود؟ بخشیدن مراحل مختلفی دارد و نمیتوان معنای دقیقی برای آن درنظر گرفت. اما میتوان گفت بخشش رها کردن احساس ناراحتی و رنجشخاطری است که بخش قابل ملاحظهای از انرژی، ذهن و توجه ما را نسبت به شخصی که ما را رنجانده اشغال کرده است. هنگامی میتوانیم بگوییم کسی را بخشیدهایم که ساعات طولانی وقت خود را صرف بررسی خطاهای او نکرده و دائم خاطراتش را در ذهن مرور نکنیم. اینکه فقط بگویید «دیگر تو را بخشیدهام» واقعا نمیتوانید او را بخشیده باشید. در واقع بیان و اعتراف ظاهری بخشیدن در حکم برداشتن گام اول برای طی مراحل مختلف این کار است.
هنگامی که ما از کسی میرنجیم ناخودآگاه در مورد رفتاری که باعث رنجش ما شده نتیجهگیری و قضاوتهای بسیاری میکنیم. هر شخص با توجه به شخصیتی که دارد رنجیدهخاطر میشود. یک رویداد ناراحتکننده احتمالا آسیب کمتری به یک فرد آرام و خونسرد میزند تا شخصی که بهشدت خواهان و پایبند رعایت دوطرفه اصول روابط اجتماعی است یا کسی که بسیار حساس و زودرنج است. بسیاری از افراد قبل از هرگونه صحبت و کسب اطمینان از منطق فردی که آنها را رنجانده، آنقدر آزردهخاطر میشوند که دیگر نمیتوانند به ارتباط خود با آن شخص ادامه دهند و در واقع خیلی زود نتیجه میگیرند. البته قبول این واقعیت مهم است که هر یک از ما دنیا را از دیدگاه خود میبینیم و ماهیت این دیدگاه- علاوه بر بسیاری عوامل- بسیار تحتتأثیر شخصیت، تجارب قبلی، نیازها و وضعیت عاطفی کنونی ماست.
هنگام رویارویی با یک وضعیت جدید و تصمیمگیری درباره اینکه چه واکنشی باید نشان دهیم، احتمال دارد سریع نتیجهگیری کرده و بعد آن را با دیگران بررسی کنیم اما بهتر است قبل از هرگونه نتیجهگیری، شرایط خود و طرف مقابلمان را کاملا درنظر بگیریم. مثلا شاید بتوانیم ابتدا خطای طرف مقابل را تصادفی تلقی کنیم و طبیعی است که در این صورت میتوانیم بسیار ملایمتر با آن برخورد کنیم. شاید هم خطای صورتگرفته نتیجه کوتاهی و بیتوجهی فرد مقابل باشد که در این حالت معمولا با سرزنش از طرف ما مواجه میشود. اما اگر متوجه شویم خطای صورتگرفته تعمدی بوده، بسیار میرنجیم و در این حالت بخشیدن برایمان سختتر خواهد شد.
تمرین بخشش قضاوت کردن فرایند پیچیدهای است زیرا ما معمولا این کار را بهصورت غیرارادی انجام میدهیم و در این میان اغلب تابع احساسات خود میشویم و خشم و رنجشخاطر مانع از آن میشود که بتوانیم مشکلات را بهطور منطقی بررسی کنیم. در بسیاری از موارد وقتی خطایی نسبت به ما صورت میگیرد، تابع احساسات خود میشویم و خشم و رنجشمان مـانع از آن میشود که بتوانیم منطقی فکر کنیم زیرا همه افکارمان متوجه خطاهایی است که طرف مقابل مرتکب شده. اما اگر خود را قربانی خطای دیگران میدانید بهتر است فرایند قضاوت کردن و نتیجهگرفتن را به درستی و جزء به جزء بررسی کنید. برای دانستن اینکه از چه چیزی ناراحت شدهاید و این رنجشخاطر یا عصبانیت شما از کجا سرچشمه گرفته است و همچنین بررسی قضاوتی که کردهاید، میتوانید بعد از فاصله گرفتن از مشکلی که پیش آمده، این تمرین را انجام دهید زیرا به شما کمک میکند که احساس خود را درباره آن بهتر بررسی کنید. بررسیها ثابت کرده که روی کاغذ آوردن احساسات و درجهبندی جنبههای مختلف ماجرا به ما کمک میکند که با واقعبینی و بیطرفی بیشتری درباره آن فکر کنیم و کمتر احساسات خود را دخالت دهیم.
ابتدا تمام توجه خود را روی مشکلی که پیش آمده و شما را رنجانده متمرکز کنید و ماهیت آن را از نظر خودتان در چند جمله شرح دهید. بعد ببینید واقعا موضوعی که برایتان پیش آمده و باعث رنجش شما شده، تا چه حد بد بوده؛ آیا این موضوع عمدی بوده؟ آیا این پیشامد بخشی از الگوی رفتاری خاص طرف مقابل است و قبلا هم آن را مشاهده کردهاید یا او فقط با شما به این صورت رفتار میکند؟ این شخص تا چه حد برای شما اهمیت دارد؟ چه مدت است او را میشناسید و چه اندازه در زندگیتان مۆثر است؟ آیا او متوجه رنجش شما شده ؟ چگونه با آن برخورد کرده است؟ تمام این موارد را روی کاغذ بنویسید و پس از تکمیل، مدتی را صرف مرور و بررسی آن کنید. این کار به شما کمک میکند که از علت احساسی که نسبت به موضوع دارید درک دقیقتر و درستتری پیدا کنید و بیشتر خودتان و خواستههایتان را بشناسید. البته اگر نوشتههایتان را بعد از چند روز دوباره بررسی کنید نتیجه بهتری میگیرید زیرا با گذشت زمان دیدگاهتان نسبت به موضوع عوض میشود و با خشم و ناراحتی کمتری آن را بررسی میکنید.
سختیهای بخشیدن ما در روابط خود با دیگران نیازمند تأیید و خواهان حسننیت آنها هستیم؛ نیازی که بهعلت مسلطکردن دیگران بر ما آسیبپذیرترمان میکند. گاهی از آن میترسیم که با بخشیدن کسی، ضعیف بهنظر برسیم زیرا ممکن است این کار نوعی عقبنشینی تلقی شود و همین موضوع اکراه ما را از بخشیدن دیگران تشدید میکند. هیچکس دوست ندارد دیگران او را ضعیف تصور کنند و این احتمال وجود دارد که «بخشایش» بهحساب ضعف فرد گذاشته شود. اما میدانیم که همه افراد قدرت و توان بخشیدن دیگران را ندارند و درواقع این یک مهارت است که نشانهای از قدرت افراد است نه ضعف آنها. بهعلاوه تحقیقات نشان میدهد که اشخاص باگذشتتر در مقایسه با افرادی که گذشت کمتری دارند از سلامت روانی بیشتری برخوردارند. فراموش نکنیم که ما افرادی اجتماعی هستیم و بسیاری از ما هنگامی احساس آرامش میکنیم که با اطرافیانمان در صلح و آرامش باشیم و اختلاف داشتن با دیگران باعث ایجاد تنش میشود و داشتن خشم و کینه نسبت به دیگران در طولانیمدت به سلامت جسمی و روانی ما آسیب میرساند. بنابراین بخشش را میتوان شکلی از کاهش تنش و اضطراب تلقی کرد. فرد میتواند با رها شدن از خشم و آزردگی، تمام توجه خود را به زمان حال معطوف کند و همچنین انرژی خود را به جای پرداختن به خشم و کینهتوزی نسبت به دیگران، صرف فعالیتهای تازه و پیشرفتهای بیشتر در زندگی کند. چگونه گذشت کنیم هنگامی که کسی ما را میرنجاند معمولا مدت زیادی آنچه را میخواهیم به او بگوییم در ذهن خود مرور میکنیم و بدینترتیب میزان زیادی از انرژیمان را صرف این کار میکنیم. اما روی کاغذ آوردن این گفتوگوهای ذهنی میتواند مؤثرتر باشد زیرا به ما مجال میدهد تا احساس فعلی خود را در مورد آنچه رخ داده دقیقا بیان کنیم و همه آثار منفی موقعیت پیش آمده و خواستههایمان را روی کاغذ بیاوریم و به نوعی انرژی ذهنی منفی خود را به بیرون منتقل کنیم. بدینترتیب احساس خشم و ناراحتی کمتری میکنیم و بهتر میتوانیم گذشت کنیم؛ شاید به این نتیجه برسید که تعبیرتان از موضوع درست نبوده یا شاید طرف مقابل بیشتر نیازمند ترحم است تا تنفر.
هنگامی که احساسات خود را روی کاغذ میآوریم میتوانیم با خشم واقعیمان مواجه شویم. خشم هیجانی است که مقابله با آن برای بسیاری از ما مشکل است زیرا این خشم است که راه گذشت و بخشش را سد میکند. پس وقتی بتوانیم بر خشم خود غلبه کنیم بهتر میتوانیم دیگران را ببخشیم. البته فراموش نکنیم دیگران نمیتوانند ما را عصبانی کنند، مگر آنکه خودمان این اجازه را به آنها بدهیم. بهعلاوه اینکه ما تا چه حد عصبانی شویم تحت کنترل خود ماست و همچنین اختیار اینکه تا چه مدت احساس عصبانیت کنیم دست خود ماست و این موضوع بسیار مهم است زیرا باقی ماندن در خشمهای طولانیمدت میتواند سلامت جسم و روح ما را به خطر بیندازد. البته شاید سرزنشکردن دیگران بهخاطر عصبانیکردن ما بسیار آسانتر از آن باشد که بخشی از مسئولیت عصبانیت خود را به گردن بگیریم اما فراموش نکنیم وقتی تصمیم میگیریم دیگران را ببخشیم، این کار را ابتدا برای آرامش و سلامت مؤثر روح و روان خودمان انجام میدهیم، ضمن اینکه میتوانیم ارتباط بهتری نیز با دیگران داشته باشیم.
|