اخبار
چهارشنبه، 05 اردیبهشت 1397
چطور فرزندمان را مدیر بار بیاوریم؟

چطور فرزندمان را مدیر بار بیاوریم؟


ما می‌توانیم فرزندانی تربیت کنیم که مدیران موفق آینده باشند‎
ما می‌توانیم فرزندانی تربیت کنیم که مدیران موفق آینده باشند، اما تنها به این شرط که روی این هدف‌مان کار کنیم. چند چیز در زندگی وجود دارد که ارزش وقت و تلاش شما را دارد.
همه‌ی ما دوست داریم فرزندان‌مان در آینده مدیران و رهبران خوبی بشوند، می‌خواهیم شجاع و پر احساس و اصیل و قابل اعتماد باشند. ما دوست داریم رفتارهای فرزندان‌مان، دیگران را هم تشویق کند که در نوع خودشان بهترین باشند. در ادامه مطلبی را می‌خوانید که شامل توصیه‌های دکتر تراویس برادبری است.
راه مدیر موفق شدن فرزندمان، در دستان ماست، مایی که والدین و پرورش دهنده‌ی او هستیم. ما می‌توانیم الگوی خوبی باشیم و مهارت‌هایی را به فرزندان‌مان یاد دهیم که تا در دنیای پر از رقابت امروز، مجهز باشند یا اینکه می‌توانیم به آنها اجازه دهیم قربانی طرز فکری شوند که فقط بنده و تسلیم خواسته‌های دیگران باشند.
مسئولیت بزرگی است اما وقتی پدر و مادر شدید باید این مسئولیت را هم بپذیرید. زیبایی پرورش و بار آوردن فرزندانی که بعدها مدیران و رهبران موفقی خواهند شد در این است که همان کارهای کوچکی که هر روز انجام می‌دهیم، آنها را در قالب افرادی قرار می‌دهد که مدیر و رهبری لایق می‌شوند.

۱. الگوی مناسبی از هوش هیجانی باشید
هوش هیجانی یا EQ همان چیزی است که در درون تک تک ماست و تا حدودی لمس نشدنی است؛ هوش هیجانی روی رفتارهای مدیریتی ما و راهگشایی مشکلات اجتماعی‌مان تاثیر گذاشته و کمک‌مان می‌کند تصمیمات فردی را جوری بگیریم که به نتایج مثبت برسیم.
بچه‌ها هوش هیجانی را از پدر و مادر خود فرا می‌گیرند. فرزندتان هر روز شما را می‌بیند و رفتارها و منش شما را درست مانند یک اسفنج جذب می‌کند. بچه‌ها با هیجانات و احساسات شما هماهنگ می‌شوند از رفتارهای شما در برابر تمام محرک‌های هیجانی الگو می‌گیرند.
هوش هیجانی یکی از بزرگ‌ترین محرک‌‌ها به سمت موفقیت در جایگاه‌های مدیریتی است. موسسه‌ی TalentSmart  بیش از یک میلیون نفر را آزمایش کرده و دریافته که هوش هیجانی، در ۵۸ درصد از عملکردهای یک مدیر عامل اصلی است. خوب است بدانید ۹۰ درصد از رهبران و مدیران مطرح و درجه یک، EQ بالایی دارند.
بیشتر افراد برای رشد و پرورش هوش هیجانی خود، تقریبا کاری نمی‌کنند. در آزمایشات انجام شده، تنها ۳۶ درصد از افراد تحت آزمایش، توانسته بودند هوش هیجانی خود را به طور دقیق شناسایی کنند. بچه‌هایی که هوش هیجانی بالایی دارند، مهارت‌های فردی و اجتماعی خود را وارد دنیای بزرگسالی‌شان هم می‌کنند و همین باعث می‌شود سری در میان سرها در آورده و مدیر و رهبری موفق چه در کار و چه در زندگی باشند.

۲. زیاد درگیر کسب نتیجه نباشید
بیشتر والدین توجه وسواس گونه‌ای نسبت به دست آوردهای فرزندان خود دارند زیرا فکر می‌کنند با این سخت گیری‌ها، فرزندشان موفقیت‌های بیشتری خواهد داشت. بچه‌هایی که در اثر تلقین والدین، خیلی درگیر بهترین بودن می‌شوند، آنقدر روی نتیجه‌ی نهایی و کسب جایزه و پاداش تمرکز می‌کنند که هرگز این نتایج را درک و لمس نمی‌کنند! تمام آن چیزی که این بچه‌ها می‌بینند، مطرح شدن و به دست آوردن رتبه‌های بالاست، و وقتی به جایی می‌رسند که زندگی واقعی روی خود را به آنها نشان می‌دهد، به طرز ناخوشایندی از خواب و خیال بیدار می‌شوند.

۳. فرزند‌تان را غرق پاداش نکنید

بچه‌ها برای رسیدن به اعتماد بنفس و کسب اعتبار، به پاداش و تشویق نیاز دارند. اما زیاده روی در این کار، اعتماد بنفس بیشتری به آنها نمی‌دهد. بچه‌ها نیاز دارند تا خودشان را باور کنند و متکی به خود باشند تا رهبرانی موفق از آب دربیایند. اما اگر با انجام هر کار کوچکی،احساسات‌تان فوران کند و با بزرگنمایی کاری که کرده، فکر کنید تشویقش می‌کنید، او را آشفته کرده و اعتماد بنفس کاذب به او می‌دهید. همیشه به فرزندتان بگویید و نشان دهید چقدر به داشتنش افتخار می‌کنید و تلاشش را می‌ستایید، اما از او یک سوپراستار نسازید و خودتان و او را گول نزنید.
راه مدیر موفق شدن فرزندمان، در دستان ماست‎

۴. اجازه دهید ریسک کردن و شکست خوردن را تجربه کند
موفقیت در کسب و کار و در زندگی، بدون خطر کردن امکان پذیر نیست. وقتی والدین بیش از حد از فرزندشان مراقبت و حمایت می‌کنند، او هرگز نمی‌تواند خطر کند و عواقبش را ببیند. زمانی که  شما اجازه‌ی شکست خوردن نداشته باشید، معنی ریسک کردن را هم نمی‌فهمید. یک رهبر تا زمانی که طعم تلخ شکست ِ ناشی از ریسک کردن را نچشد، نمی‌تواند ریسک‌های مناسب و به دردبخوری انجام دهد.
راه موفقیت، با شکست فرش شده است! وقتی شما سعی می‌کنید جلوی شکست خوردن فرزندتان را بگیرید و به تعیبر خودتان، از اعتماد بنفسش حمایت کنید، او بعدا نخواهد توانست شکستی را که لازمه و مقدمه‌ی پیروزی است تاب بیاورد. البته قرار نیست بنشینید و شکستش را تماشا کنید، بلکه هر وقت شکست خورد باید حمایتش کنید، او باید بداند شما مراقبش هستید، به او اهمیت می‌دهید و درک می‌کنید شکست خوردن چقدر دردناک است. حمایت شما به او اجازه می‌دهد هیجان و خروش تجربه‌اش را بپذیرد و باور داشته باشد که تلاش بیشتر و دوباره‌ای نیاز دارد.

۵. به او «نه» بگویید
لوس کردن کودک، راهی است حتمی برای محدود کردن رشد مهارت‌های او. فرزندتان برای اینکه در آینده مدیری موفق بشود، باید یاد بگیرد کامروایی و پاداش، فوری نیست و گاهی باید انتظار بکشد و برای دست آوردهای مهم زندگیش به سختی کار کند. بچه‌ها باید صبر کردن را فرابگیرند و برای خود هدف تعیین کنند و لذت تلاش برای رسیدن به آن را تجربه کنند. «نه» گفتن به بچه‌ها شاید در لحظه آنها را ناامید و دلخور کند اما نهایتا یاد خواهند گرفت چطور با آن کنار بیایند.

۶. اجازه دهید مشکلاتش را خودش حل کند
مهارت حل مسئله، یکی از ضروری‌ترین ویژگی‌های یک مدیر موفق است. اگر شما به عنوان پدر و مادر، مسائل و مشکلات فرزندتان را همیشه خودتان حل و فصل کنید، او هرگز توانایی مهم ِ ایستادن روی پاهای خود را به دست نخواهد آورد. بچه‌هایی که همیشه کسی را دارند که به جای‌شان فکر کند و نجات‌شان بدهد، خراب ‌کاری‌های‌شان را جمع کند و اوضاع را سامان بدهد، تمام زندگی‌شان منتظر این هستند که کسی از راه برسد و کارهای‌شان را انجام دهد. رهبران موفق، دست به عمل می‌زند و مسئول و متعهد هستند.

۷. حرف و عمل‌تان یکی باشد
رهبران واقعی، صادق و بی‌شیله پیله هستند. آنها کامل نیستند اما با عمل کردن به چیزهایی که می‌گویند، اعتماد دیگران را جلب می‌کنند. بچه‌های شما هم می‌توانند این مهارت را به راحتی کسب کنند اما به شرط آنکه ببینند شما نیز به هر آنچه می‌گویید عمل می‌کنید. برای اصیل و واقعی بودن باید در تمام زمینه‌های راستگو باشید، نه فقط در چیزهایی که می‌گویید و کارهایی که می‌کنید بلکه در شخصیت واقعی خودتان هم باید بی شیله پیله بودن‌تان نمایان باشد. وقتی به کلام و کردارتان یکی باشد، هر دوی این‌ها، در راستای همان چیزی خواهند بود که ادعا می‌کنید هستید. فرزندان‌تان این هماهنگی را می‌بینند و انگیزه پیدا می‌کنند تا همینطور باشند.

۸. انسانیت خود را نشان دهید
فرقی نمی‌کند فرزندان شما چقدر عصبانی یا دلخور باشند، تحت هر شرایطی شما قهرمان و الگوی او هستید. شاید هم این موضوع باعث شود بخواهید اشتباهات گذشته‌تان را از فرزندتان پنهان کنید، چون می‌ترسید او تشویق شود تکرارشان کند.
اما عکس این موضوع درست است. وقتی این موضوع را از او پنهان می‌کنید که شما هم مانند هر انسان دیگری آسیب پذیر هستید، او بابت هر اشتباهش، احساس گناه کرده و فکر می‌کند او تنها کسی است که مرتکب چنین اشتباهاتی می‌شود. بچه‌ها برای اینکه مدیرانی موفق در آینده باشند، باید بدانند افرادی که الگوی او هستند، خطاناپذیر نیستند.
یک مدیر موفق باید بتواند اشتباهات خود را پردازش کند، از آنها درس بگیرد و به جلو حرکت کند. فرزند شما به یک الگوی کاملا طبیعی نیاز دارد؛ با تمام ویژگی‌های یک انسان، تا انسان بودن را یاد بگیرد. اگر به او نشان دهید که واکنش شما نسبت به اشتباهات‌تان چه بوده، راه درست را به او یاد می‌دهید. ما می‌توانیم فرزندان‌مان را به رهبران و مدیران موفق و بزرگی تبدیل کنیم، فقط کافیست هدف‌مان در تربیت و پرورش آنها و البته طرز فکر و رفتارمان نیز همین باشد.

منبع: بیتوته