هدف شما نباید وابسته به فرد دیگری باشد
هدف شما نباید وابسته به فرد دیگری باشدریسك بالا در هدفگذاری این است كه ناخواسته هدفمان به نوع عملكرد فرد دیگری مرتبط باشد، مثلا میخواهید درآمدتان در محل كار بالا برود و حقوق ۵۰۰ هزار تومانتان را به ۸۰۰ هزار برسانید. دو نكته اینجا وجود دارد: آیا كنترل این عدد در دست شماست؟ خب اگر نیست، نرسیدن به این برنامه حالتان را بد هم میكند. گاهی هم به این برنامه میرسید اما باز هم اصطلاحا دردی از شما را دوا نمیكند! حقوقتان شد۸۰۰ هزار تومان اما باز هم یك سری قسط و بدهی دارید.
بعد به این میرسید كه مخارج من ۸۰۰ هزار نیست و ۸ میلیون است كه آن هم در حال حاضر اصلا عملی نیست. اگر برای زندگی سازمانی هدفی میگذارید، حواستان باشد كه حتما جنس آن هدفگذاری مهارتی باشد، مثلا یك مهارتهایی را یاد بگیرم كه خودبهخود برایم تبعات رشد سازمانی هم به دنبال خواهد داشت، ولی اگر هم رشد سازمانی نداشتم (كه همهاش هم دست من نیست) چیزی را نباخته باشم.
گاهی به جای هدف، خطمشی بگذاریدخیلی مواقع هدفهایی كه رسیدن به آن وابسته به فرد دیگری است، اعتمادبهنفس را كم میكند. اینكه به آن هدف نرسید و بعد مدام خودتان را مقصر بدانید و سرزنش كنید اصلا خوب نیست. مثلا برای رسیدن به هدف یادگیری لغتهای زبان، درنهایت اگر نشود مقصر خود شما هستید اما خیلی از مواقع هدف افزایش حقوق هدفی است ذاتا در اختیار تصمیم دیگران.
یك سهمی از آن دست خودتان است اما بخشی هم بستگی به رئیستان دارد یا بستگی به رونق و ركود بازار دارد و. . . منظور من این نیست كه از این دست هدفها نگذارید اما همیشه نقش دیگران را هم در نظر بگیرید تا بعد اذیت نشوید. برای این هدفها میتوان درصد گذاشت که چه میزانی از آن به تلاش شما بستگی دارد و چه میزان در گرو مساعدت دیگران است. همچنین اگر میخواهید فعالیت گروهی را در سازمانتان بیشتر كنید. این را نه بهعنوان هدف بلكه بهعنوان «خط مشی» در نظر بگیرید و برایش تلاش كنید.
تفاوت خطمشی و هدف: هدف یا تیك میخورد یا نه، اما خطمشی كمی نرمتر از هدف است. خطمشی این است كه من سعی میكنم آدم خوشاخلاقتری باشم و برای آن تلاش میكنم. اما اگر خوشاخلاقی هدفتان بشود ممكن است این اتفاق بیفتد: در خیابان یا محل كار كسی شما را ناراحت میكند، بعد مدام یك چیزی در ذهن شما آلارم میدهد كه دیدی نشد؟! بعد هم كه هدف تیك نمیخورد مدام میگویید دیدی بهش نرسیدم؟!
در كنار لیست هدف، یك لیست پاداش هم داشته باشیدمتاسفانه بعد از رسیدن به هدف هم جایزهای برای لذت بردن به خودمان نمیدهیم. اصلا باید در كنار لیست هدف، یك لیست پاداش هم داشته باشید. معمولا هم گفته میشود حداقل ۵۰ مورد را باید در این لیست بنویسید. این ۵۰ مورد جایزههایی است كه شما را خوشحال میكند. از یك مرخصی گرفتن ساده از محل كار و مسافرتی كوتاه در حومه شهر گرفته تا ۱۰۰هزار تومان هزینه برای خریدی كه اصلا لازمش ندارید اما حالتان را خوب میكند.
همیشه فكر میكردیم همین كه به دانشگاه برویم یك آدم متفاوت میشویم اما یادمان رفته بود همانهایی كه یك سالی بود كه در آن دانشگاه تحصیل میكردند قبلا دبیرستانی بودند! كمی هنر لذت بردنتان را بالا ببرید. گاهی لیستهای هدفگذاری بلند و بالایی داریم ولی از آن طرف لیستی نداریم كه بعد از تیك خوردن هدف، حالمان را خوب كند، بنابراین فقط دنبال تیك زدن هدفها نباشید. از رسیدن به هدف لذت ببرید و گرنه انگیزهای برای رسیدن به هدفهای بعدی نخواهید داشت.
الگوی رفتاری آدمهای موفق سبك هر كسی برای انتخاب هدف متفاوت است، اما بعد از سالها مطالعه زندگی آدمهای موفق به این نتیجه رسیدهام كه همه آنها یك هدف بزرگ دارند و هدفهای كوچك آنها بخشی از همان هدف بزرگ است. مثلا آدمهای بسیار موفق با خودشان میگویند اگر میخواهم امسال به سفر بروم همین مسافرت هم بخش كوچكی از هدف بزرگ امسال من است. هدفهای كوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت مثل یك آبشاری است كه از بالا به پایین میریزد و پلهپله پایین میآید.
چهار هدف كوچكتر فصلی هم داریم، اما ذاتش همان هدف یك ساله است. بهتر است كه از آن هدف بزرگ شروع كنیم. مثلا اینكه در پایان امسال حالم بهتر باشد و شادتر از سال گذشته زندگی كنم. كسی نمیتواند بگوید این هدف غلط است یا اینكه چرا شاخص اندازهگیری خوشحالی نداری! خب در مرحله بعد، هدف را تقسیم كنید بر اینكه چه چیزهایی باعث خوشحالی شما میشود. رسیدن به هدفهای كاری، افزایش یادگیری، ارتقا مهارتها و. . . همه این هدفهای كوچك درنهایت منجر به خوشحالی شما در پایان سال میشود. بعد هم برنامهریزیهای فصلی، ماهیانه و بعد هم هفتگی.