والدین عزیز لطفا قاطع و قانونمند باشید
اصولا یک تربیت صحیح در دو جبهه تلاش می کند. جبهه ای که در آن امر به خوبیها و رعایت امور پسندیده است وجبهه ای دیگر که در آن نهی از انجام امورناپسند است. همانگونه که تشویق و تقدیربرای ایجاد حرکت و واداشتن فرد به اعمال پسندیده لازم است، وجود قاطعیت وملامت و هشدار و حتی گاهی تنبیه برای جلوگیری از انجام کارهای ناروا ضروری است.
ضرورت قاطعیت والدین در برخورد با فرزندباید توجه داشت که تربیت ازدیدی نوعی تحمیل به حساب می آید.الزامات و قیودی وجود دارد که تحمل آن برای طفل ضروری است اما کودک خلاف آن را مایل است. کودک یانوجوان اغلب تحت تاثیرخواسته هایی است که بدون آینده نگری یا آگاهی از عواقب تسلیم شدن به این خواسته ها، در بر آوردن آنها اصرار میورزند.
اگر او در برابر این گونه خواسته های نابجای خود مقاومتی احساس نکند. یعنی قاطعیتی در برابرآنها وجود نداشته باشد همواره به نوعی خواستههای خود را به کرسی می نشاند. در مواردی پدر یا مادر لازم است با قاطعیت در برابر کارهای ناپسند یاخیره سریهای فرزند بایستند. بطوری که همواره این احساس در فرزندوجود داشته باشد که دستش برای انجام کارهای ناپسند باز نیست و به عبارت دیگر فردی رها شده به حال خود نیست.
والدین قاطع و محبت کنندهباید توجه داشته باشیم که قاطعیت و محبت و تعیین میزان آن در ارتباط با کودک اهمیت بسیار دارد درجاتی از قاطعیت، همراه با محبت برای ارتباط با کودک ضروریست. بطوری که سالمترین فرزندان را گروه والدین قاطع با محبت پرورش می دهند. آنها اعتماد به نفس بالایی دارند و قدرت منطق و استدلال آنها در کنار تأمین شدن نیازهای عاطفیشان رشد پیدا میکند. آنها یاد میگیرند باید برخی خواستهها را بنا به دلایلی به تأخیر انداخت.
همچنین در کنار محبتی که از والدین خود دریافت میکند، میداند که قاطعیت پدر و مادر به معنی فقدان محبت آنها نسبت به او نیست. این گونه والدین به آزادی اراده و انضباط تأکید می کنند، رابطه کلامی و تبادل را تشویق می کنند و وقتی که از اقتدار خود به عنوان والدین استفاده می کنند و کودک را از چیزی منع می کنند یا از او انتظاراتی دارند برایش دلیل می آورند.
این گونه والدین به نوجوانان خود کمک می کنند تا در برخورد با هر موضوعی همه جوانب آن را بسنجند، از این که فرزندانشان برخی از مسائل را بهتر از آنان بشناسند احساس رضایت می کنند، درباره ی مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با فرزندانشان گفتگو می کنند، فرزندانشان را در تصمیم گیری های مربو ط به خانواده شرکت می دهند.
* آرام ولي محكم صحبت كنيد. اگر معمولا هنگامي كه كاري از كودكتان ميخواهيد صدايتان را بلند ميكنيد، كودك ياد ميگيرد تا هنگامي كه صدايتان را به حداكثر نرساندهايد، به شما بيتوجهي كند.
از ترحم کردن اجتناب کنیدبسیاری از والدین فرزندانشان را ازقبول مسؤولیت بر حذر می دارند، زیرانسبت به آنان احساس دلسوزی می کنند. ترحم یک طرز تفکر مخرب است که به کودک می گوید آنقدرضعیف است که نمی تواند از عهده مشکلاتش برآید. والدینی که به کودکانشان ترحم می کنند. اغلب نمی دانند که محافظت بیش از حد به معنای گرفتار کردن کودک است.
محافظت بیش از حد که معمولا ازوالدین نامطمئن سر می زند، مانع رشدشخصیت کودک خواهد بود. ترحم باهمدلی متفاوت است. از آنجا که مادران به فرزندانشان عشق می ورزند، باید با آنان همدلی کنند و به آنها نشان دهند که احساسشان را درک می کنند.همدلی نقاط قوت کودک را افزایش می دهد، در حالی که ترحم و ندادن مسؤولیت و قاطعیت نداشتن بجا،نقاط ضعف کودک را تقویت می کند.
به عقیده "فردریک پرز" صاحب یکی از نظریه های رواندرمانی ناکامی جزء مثبتی در فرآیند قوام شخصیت است; زیرا انسان را وا می دارد تانیروهایش را به کار اندازد وتوانایی های بالقوه اش را کشف کند و با تسلط بر محیط بر ناکامی خویش غلبه کند. کودکی که در حد اعتدال و باخیرخواهی و دلسوزی والدین یامربیان ناکام شده باشد، توانایی بالقوه اش را برای کنترل خود و مستقل شدن به کار می بندد.
اهمیت هماهنگی والدین در برخورد قاطعانهداشتن اقتدار، قاطعیت و هماهنگی والدین در انتخاب روش تربیتی آنها برای تربیت فرزندانشان از مهمترین مواردی است که والدین باید به آن توجه داشته باشند. البته این موضوع اصلا به معنای ترسیدن کودک از پدر و مادرش نیست، بلکه به معنای قاطعیت والدین و یادگیری رعایت نظم و انضباط از سوی کودکان است.
معمولا رابطه والدینی که درانتخاب نوع روش تربیتی فرزندانشان هماهنگ هستند و با اقتدار و قاطعیت با فرزندانشان رفتار میکنند خوب است و هر دوی آنها میتوانند از الگوی واحد و هماهنگی استفاده کنند. ضمن اینکه بچهها را هم بیش ازحد به خود وابسته نمیکنند.
در واقع والدین مقتدر، هم فرزندشان را کنترل میکنند و هم به او استقلال میدهند؛ هم مراقبش هستند و هم به او آزادی عمل میدهند. همچنین نسبت به نیازهای او هم؛ نه بیتفاوت باشند و نه بیدقت.
اجرای قواعد انضباطیاجرای قواعد انضباطی در تربیت فرزند ضرورتی است که از مراحل ساده وآسان و با خیرخواهی شروع شود و درصورت نتیجه ندادن به مراحل سخت تر و جدی تر منتهی گردد. این مراحل عبارتند از :
1- تذکر: یادآوری چیزی که قبلا ازروی خیرخواهی به عنوان وظیفه برای کودک مطرح کرده ایم.
2- اخطار: مربی نزدیک شدن خطررا گوشزد و به او تفهیم کند که راه غلطی را در پیش گرفته است.
3- تحکم: گاهی کودک در برابرآنچه به او گفته شده، مقاومت می کند;در حالی که انجام آن برای او ضروری است. در چنین مواردی باید از درتحکم وارد شد.
4- توبیخ: لازم است توبیخ متناسب با جرم و میزان آن به اندازه ای باشد که کودک احساس نکند که جای جبران کردن وجود ندارد.
5- سلامت: گاهی به کودک بالحن تندتری یاد آوری می کنیم که مگر به شما نگفته بودم؟...
6- قهر: در آن هنگام که بی اعتنایی به کودک سود نبخشد می توان از این روش استفاده کرد، آن هم با شرایطی از جمله آنکه مدت قهر طولانی نباشد.
7- تهدید: گاهی برای سازندگی وهدایت کودک ناگزیریم او را تهدیدکنیم و از شیوه ترس برای تربیت اواستفاده کنیم.
8- تنبیه: در مرحله آخر چنانکه مراحل قبلی کارگر نیفتد، از تنبیه استفاده می کنیم، در اینجا بازهم این نکته را یادآوری می کنیم که منظور ازتنبیه نیز با توجه به ریشه آن (نبه) آگاه ساختن کودک یا نوجوان می باشد، نه آزار رساندن به او که چنانچه والدین ومربیان با دلسوزی مبادرت به انجام آن ورزند با عنایت حق تعالی، اثرات سودمند خود را با برجای خواهدگذاشت.
در ضمن باید اضافه کرد که تنبیه همه گاه به صورت تنبیه بدنی نیست،ممکن است گاهی تنبیه به صورت محروم کردن از شی مورد علاقه طفل،سلب آزادی موقتی کودک، اخطارکتبی یا شفاهی، عدم اجازه برای ورزش، تفریح یا مسافرت یا شرکت در مهمانی و از این قبیل باشد.
گاهی نیز می توان بگونه ای پیش رفت که کودک حساب کند قصد تنبیه او را دارید ولی تنبیه را معلق گذاشت ودید که پس از آن کودک چگونه عمل خواهد کرد. در همه حال تنبیهی که برای کودک بکار می رود، باید به گونه ای باشد که احساس نکند این امر عکس العمل شخصی علیه اوست.بلکه دریابد نتیجه عمل اوست.