به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ قصه این کتاب از کجا شروع میشود؟ از جایی که مهتاب و خانوادهاش نشستهاند کنار دریا، بستنیهایشان را لیس میزنند و به صدای موجها گوش میدهند. آنها دکمهای پیدا میکنند و شروع میکنند به خیالپردازی. آنها عاشق خیالبازی و قصهسازی هستند. سهتایی روی شنهای ساحل دراز میکشند و چشمها را میبندند و قصههای خودشان را میسازند.
این کتاب سه قصه دارد: روایت سه نفر درباره دکمهای که توی ساحل افتاده است. شاید تو هم بخواهی قصهی این دکمه را بنویسی. شاید تو هم شوق «خیالبازی» و «قصهسازی» پیدا کردی. پس دست به کار شو و پس از مطالعه این کتاب، قصه دکمهی قرمز را بنویس.
در بخشی از متن کتاب میخوانیم:
«کلاغ دکمه را زیر بالش قایم کرد و گفت: اِهِکی! معلوم است که نمیدهم. برای گیلیگیلی آوردم. تو ندیدیش؟
قورباغه به آسمان نگاهی کرد و با بدجنسی گفت: ندیدم. یعنی چرا دیدم، بیچاره صبح زود افتاد تو تور ماهیگیر.
کلاغ خیلی ناراحت شد. دکمه را انداخت و از آنجا رفت. وقتی دور شد، قورباغه دکمه را برداشت و قورقورانه خندید.»
چاپ دوم کتاب «مهتاب و دکمهی قرمز» اثر جدید فرهاد حسنزاده را انتشارات میچکا (واحد کودکونوجوان مبتکران) با تصویرگری سارا میاری در 28 صفحه مصور رنگی، شمارگان هزار نسخه و به بهای 60 هزار تومان برای گروه سنی نوخوان (بالاتر از 7 سال) منتشر کرده است.
منبع: ایبنا