اخبار
پنجشنبه، 02 مهر 1394
اوقات تلخی فرزندان و کارهایی که نباید انجام داد

اوقات تلخی فرزندان و کارهایی که نباید انجام داد

آیا تابه‌حال از توصیه‌های مختلفی که در مورد مدیریت بدخلقی‌ها و رفتار خارج از کنترل کودکتان به شما می‌شود سرگیجه گرفته‌اید؟ آیا اقوامتان به شما می گویند که فرزندتان را لوس می‌کنید؟ دوست صمیمیتان فکر می‌کند شما به فرزندتان سخت می‌گیرید و والدین دیگر هر کدام روش متفاوتی را دنبال می‌کنند.
دانستن اینکه چگونه به طور مؤثری به کودک خردسال و یا نو پا خود رسیدگی کنید گاهی به نظر طاقت‌فرسا می‌رسد. توصیه‌های بسیاری به شما می‌شود که چه کاری را انجام دهید و چه کاری را انجام ندهید. شما به سادگی ممکن است گیج شوید و از شیوه فرزند پروری خود احساس عدم اطمینان کنید.
حقیقت این است که هیچ روش جادویی و هیچ الگوی واحدی برای پرورش کودکان نو پا وجود ندارد. بهترین متخصص در مورد فرزندتان خود شما هستید. بله میدانم، هنگامی که کودک نو پای شما در وسط فروشگاه اوقات‌تلخی می‌کند شما ممکن است در مورد روش فرزند پروری خود دچار تردید شوید. اما برای تبدیل شدن به یک والد خوب باید مهارت‌های فرزند پروری ای را توسعه دهید که با شهود، شم، نقاط قوت و ارزش‌های شما سازگاری داشته باشد. آنچه من به والدین بچه‌های خردسال میگویم این است: همچنان که نقش والد را ایفا می‌کنید به‌تدریج خودتان روش‌های مؤثری را خواهید آموخت. شما به سرعت روش‌های ناکارآمد را کنار خواهید گذاشت. و در طی زمان بهترین و مناسب‌ترین روش‌ها را برای خانواده خویش خواهید آموخت.
قسمتی از پیدا کردن مسیر مناسب خود در فرزند پروری این است که بیاموزید هنگامی که فرزندتان اوقات‌تلخی می‌کند چه نباید انجام دهید. این شاید گیج کننده به نظر برسد چرا که بسیاری از توصیه‌های فرزند پروری بر آنچه باید انجام بدهید تمرکز دارند اما حقیقت این است که اجتناب از تله‌ها نیز به همان اندازه حائز اهمیت است.
در اینجا 4 کاری را مطرح می‌کنید که نباید وقتی فرزندتان اوقات‌تلخی می‌کند انجام دهید:
1. انعطاف‌ناپذیر نباشید. کودکان خردسال اغلب لجباز و انعطاف ناپذیرند. اغلب والدین متوجه نمی‌شوند که این بخشی طبیعی و عادی از رشد کودک است و هنگامی که کودک به تدریج نامعقول و خارج از کنترل می‌شود احساس درماندگی می‌کنید. واکنشی که برخی از والدین نشان می‌دهند این است که فرزند خویش را سرکوب می‌کنید و امیدوارند که با این کار رفتار خودسرانه فرزندشان کمتر شود. متأسفانه، زمانی که شما این کار را انجام می‌دهید، در حال آغاز یک نبرد هستید. نبردی که برنده آن نه شما هستید و نه فرزندتان. راه‌حل قضیه این است که انعطاف‌پذیرتر باشید و گزینه‌های بیشتری به فرزندتان بدهید. منظورم را با یک مثال بیشتر توضیح خواهم داد:
برادلی 4ساله است. برای او صبح‌ها آماده شدن برای رفتن به مهدکودک دشوار است. او کف اتاق دراز می‌کشد، در مورد اینکه چه بپوشد با مادرش جروبحث می‌کند و هیچ موقع سروقت راه نمی‌افتد. مادرش متوجه شده است که او کودک سرسختی است و باید در آنچه انجام می‌دهد قدرت اظهارنظر بیشتری داشته باشد. پس از شناسایی موقعیت، مادر برادلی تصمیم گرفت انتخاب‌های بیشتری در اختیار او بگذارد. مادر برادلی از شب قبل لباس‌های او را آماده کرد و از او پرسید که دوست دارد فردا کدام لباس را بپوشد. صبح موقع صبحانه از او پرسید که کلوچه می‌خورد یا نان و مربا و زمانی که برای رفتن آماده می‌شد از او پرسید که دوست دارد کدام اسباب‌بازی را با خود به همراه بیاورد.
دادن احساس کنترل به فرزندتان در مورد مسائلی که در درازمدت اهمیت چندانی ندارند به فرزندتان احساس استقلال می‌بخشد. اگر در مورد مسائل کوچک به فرزندتان اختیار و حق انتخاب بدهید احتمال کمتری وجود دارد که او در مورد مسائل بزرگ‌تر و مهم‌تر با شما مخالفت و درگیری پیدا کند.
2. بیش‌ازحد انعطاف‌پذیر نباشید. گیج شدید، نه؟ باید در نظر داشته باشید که با وجود اینکه دادن حق انتخاب به کودک سرسختتان اهمیت دارد اما نباید زیاده رویی بکنید به‌طوری که فرزندتان نداند چه باید بکند. منظورم را با یک مثال بیشتر توضیح خواهم داد:
کارلی 3و نیم سال دارد. او زمانی که نوزاد بود بسیار خوشخواب بود. والدینش او را تکان می‌دادند و او را در گهواره می‌گذاشتند و او سرتاسر شب را می‌خوابید. زمانی که کمی بزرگ‌تر شد و در تخت خوابید عموماً وسط شب از خواب بیدار می‌شد و والدینش را از خواب بیدار می‌کرد. والدین او انتخاب‌های بسیاری را در اختیار او قرار دادند. اگر کارلی می‌خواست ساعت 3 نیمه‌شب داستان بشنود برای او کتاب می‌خواندند. اگر آبمیوه می‌خواست برای او می‌آوردند. اگر می‌خواست در اتاق آن‌ها بخوابد به او اجازه می‌دادند و حتی اگر نیم ساعت بعد نظرش را عوض می‌کرد او را به اتاقش می‌بردند. آن‌ها به او اجازه می‌دادند خودش در مورد ساعت و برنامه خوابش تصمیم بگیرد و هیچ کنترلی روی اوضاع نداشتند. گزینه بهتر می‌توانست این باشد که والدین کارلی قبل از خواب برای او قوانینی تعیین کنند برای مثال: امشب یک داستان و یک ترانه باهم خواهیم خواند. اگر وسط شب از خواب بیدار شوی تو را به اتاقت خواهیم برد و باید در اتاق خودت بخوابی.
پس از این که والدین کارلی با کمک خود او، اتاقش را طوری مرتب کردند که او بتواند در آن راحت باشد او دیگر فهمید که در زمان خواب چه انتظاری از او می‌رود.
کودکان نوپا احتیاج دارند که کسی مسئول آن‌ها باشد. آن شخص، شمایید. گرچه دادن حق انتخاب به فرزندتان برای شما مفید است اما همچنین شما می‌توانید حدومرزهایی برای او قرار بدهید تا او در گزینه‌هایی که انتخاب می‌کند احساس امنیت و رضایت کند.
3. با کودک خردسال نافرمان بحث نکنید. کودکان خردسال طبیعتاً غیرمنطقی هستند و شما به عنوان یک والد باید این واقعیت را بپذیرید. در بسیاری از موارد پدر و مادر به اشتباه می‌پندارند که اگر به کودک خردسالی که اوقات‌تلخی می‌کند در مورد مسئله‌ای توضیح دهند می‌پذیرد و دیگر بدرفتاری نمی‌کند. به همین دلیل بسیاری از والدین همواره با فرزند خردسال خویش صحبت می‌کنید. حاصل کار عملاً جیغ‌وداد و بدرفتاری بیشتر از سوی کودک خواهد بود و والدین بیشتر درمانده خواهند شد. قاعده سرانگشتی این است که سعی کنید کلماتی که به کار می‌برید به اندازه سن فرزندتان کم باشند!
برای مثال اگر فرزند 2ساله‌ی شما گاز می‌گیرید به او بگویید: "گاز نگیر" و او را از موقعیت دور کنید. اگر فرزند 5ساله شما در میان فروشگاه شروع به اوقات‌تلخی کند، به او بگویید: "نباید به خاطر اسباب‌بازی گریه کنیم." قضیه اینجاست که یک سخنرانی طولانی و خسته‌کننده هیچ چیز را حل نمی‌کند و فرزند خردسال شما به آن بی‌توجهی می‌کند. بهترین راه برای برخورد با یک کودک سرسخت، این است که فوری و سریع اقدام کنید و کمترین میزان ممکن کلمات را به کار بگیرید.
از آنجا که ما بزرگسالان باهمدیگر منطقی مکالمه می‌کنیم می‌پنداریم که با خردسالان نیز می‌توانیم همین‌طور برخورد کنیم. به یاد داشته باشید، که کودک خردسال شما در این مرحله از رشد خویش توانایی معقول و منطقی بودن را ندارد. بنابراین والدین در برخورد با او باید آرامش خویش را حفظ کنند.
4. متقابلاً سر فرزند خویش فریاد نزنید. خردسالان در سنین بین 2 تا 6 سال خیلی زود از کوره در می‌روند و سر نزدیک‌ترین کسی که در کنارشان است داد می‌کشند. دلیل اصلی این قضیه عدم بلوغ آن‌هاست، آن‌ها فاقد این توانایی هستند که خواسته خویش را به‌طور شفاهی ابراز کنند و از اینکه نمی‌توانند وضعیت موجود را پردازش کنند احساس سرخوردگی می‌کنند. منظورم را با یک مثال بیشتر توضیح خواهم داد:
سام، کودک 5 ساله سرسخت و بامزه ایست. او زمانی که مشغول ساختن لگوی جدیدش بود احساس سرخوردگی کرد. او هرچقدر سعی کرد نتوانست متوجه دستورالعمل آن شود. او که نمی‌دانست چه کند اولین اقدامی که به ذهنش می رسید را انجام داد. او بسته لگوی خود را برداشت و آن را به سمت سر خواهر 3 ساله‌اش پرتاب کرد و شروع به جیغ زدن کرد. مادرش عصبانی و وحشت‌زده شد اما سعی کرد در آن لحظه آرام باشد. او را در آغوش گرفت و گفت: "ما جیغ نمی‌کشیم و چیز پرت نمی‌کنیم" و او را به اتاقش برد تا آرامش کند.
مادر سام علاوه بر آنکه توانست به‌طور مؤثری وضعیت را آرام کند به او آموزش داد که در آینده هنگامی که ناامید و عصبانی می‌شود چگونه می‌تواند واکنش نشان دهد. خردسالان هنگامی که با عواطف شدیدی رو به رو می‌شوند نمی‌دانند چه کنند اما ضروری است که به سرعت یاد بگیرند اوقات‌تلخی رفتار پسندیده‌ای نیست. مسئولیت شما این است که به فرزند خویش بیاموزید چگونه باید واکنش نشان دهد. بهترین روش آموزش به آنها اینست که آرامش و سازگاری خویش را حفظ کنید.
بااین‌وجود اگر کنترل خودتان برایتان دشوار شد می‌توانید از دوستانتان و یا از والدین دیگر درخواست پشتیبانی کنید و یا می‌توانید در کلاس‌های فرزند پروری شرکت کنید. داشتن یک سیستم حمایتی در این سال‌های دشوار تربیت فرزند می‌تواند بسیار مفید باشد.
خردسالان موجودات کوچک جالبی هستند که سرشار از اشتیاق، شادی، کنجکاوی و سرسختی هستند. آن‌ها به تازگی در حال کشف جهان اطراف خویش هستند، قوانین خانه و مدرسه خویش را می‌آموزند، تا لب مرزها میروند تا نتیجه آن را ببینند. همان‌طور که کودک شما دوران نوزادی خود را پشت سر می‌گذارد و به مرحله مستقل‌تری از رشد خویش می‌رسد، ضروری است که شما هم به عنوان یک والد تغییر کنید و متوجه باشید که شیوه فرزند پروری شما نیز باید به همراه فرزندتان تغییر کند. ضروری است که در نظر بگیرید در برخورد با کودک خردسالتان چه کاری مفید است و چه کاری جوابگو نیست. با اعتماد به شهودتان و اجرای قواعدی که با آن‌ها احساس راحتی می‌کنید می‌توانید نه تنها به فرزندتان بلکه به تمام خانواده خود، یاری برسانید.

منبع: راسخون