از تلاش برای برقراری ارتباط با شخصی که سالهاست از او رنجیدهاید، برندارید.
خیلی شایعتر از آن است که تصور میکنید. به آرامی ارتباطات شخصی با خواهر برادرهای نه چندان صمیمی قطع میشود. یا یک عداوت بزرگ خانوادگی، تمام خانواده را از هم میپاشد. در اینجا به مواردی برای پر کردن این خلآ و آغاز ارتباط دوباره، پیش از آنکه خیلی دیر شود، میپردازیم.
بزرگ یا کوچک، نزدیک یا دور، هر آخر هفته یا فقط در تعطیلات طولانی دور هم جمع شده و شام میخورید، خانواده تنها افرادی هستند که میتوان روی آنها حساب نمود. اما گاهی پایهی این ارتباطات خانوادگی شروع به سست شدن میکنند، یا به طور ناگهانی فرو میریزد. دقیقا چه زمان این روابطِ از هم گسیخته، رنجش و در نهایت بیگانهشدن تلقی میشود؟ روانپزشکان اینطور توصیف می کنند که: روابط به شیوهایی آزاردهنده از سوی یکی از طرفین و نه هر دو طرف از بین میرود.
البته همیشه شرایط مانند پس فرستادن هدیهایی بازنکرده، مهیج نیست! اغلب مواقع افراد بیمهریهای کوچکتر اما دردناکتر را تجربه میکنند. افرادی که با چنین رنجشهایی دست و پنجه نرم میکنند، اغلب از حرف زدن دربارهی آن طفره میروند و از این بابت احساس سرافکندگی میکنند. دکتر جوشوآ کولهمن، روانپزشک در سانفرانسیسکو آن را "خموشی مسری" میخواند. بنابراین متخصصان پیشنهاد میکنند تا در تعطیلات به دیدار یکدیگر بروید، حتی بهتر از این، مانع از به وجود آمدن فاصله بین خود و دیگران شوید.
احساس میکنید دیواری بینتان شکل گرفته؟ ابتدا این تکنیکها را بیازمائید.
پیش از آنکه دیر شود با هم صحبت کنید.
کولهمن میگوید، چنانچه احساس میکنید اوضاع مرتب میشود، قاطعانه سخن بگوئید. نگرانیهای خود را در قالب واژههای مثبت بیان کنید. صفات ارزشمند طرف مقابل را برشمارید. سپس بگوئید که خواهان رابطهی بهتر با او هستید. اجازه دهید او نیز از آنچه شرایط ادامهی ارتباط را مشکل میسازد، آگاه شود.
سپس به طور خاص بگوئید که در صورت ادامهی ارتباط، از او چه میخواهید، یک معذرتخواهی از صمیم قلب برای نیامدن به مراسم عروسی شما یا عدم انتقاد از همسرتان. کلهمن میگوید که اگر شما در طرف دیگر این مکالمه قرار دارید، به خاطر داشته باشید که: دیدگاههای مختلف از یک واقعهی یکسان اساسا متفاوتند. اکنون زمان آن نیست که به مسائلی از قبیل: مقابله به مثل کردن، بپردازید. نگوئید زمانهایی که من حامی تو بودم را فراموش کردهایی. در عوض از آنچه کوله من "شالودهی حقیقت" مینامد پیروی کنید و مسٔولیت کارهای خود را بپذیرید.
در صورت لزوم به ایمیل متوسل شوید.
اگر امکان ارتباط مستقیم با آن شخص برایتان مهیا نیست، ارتباط اینترنتی خود را حفظ کنید. برقراری ارتباط حتی ارتباطی به باریکی یک نخ(در قالب اسا اس یا ایمیل)در صورت تمایل، احتمال برقراری ارتباط در آینده را آسانتر میکند. سالها سکوت کمکی به پیروزی نمیکند.
وقفه ایجاد کنید.
دکتر آویدان میلوسکی، دکتر روانشناس در دانشگاه پنسیلوانیا میگوید، اغلب مراجعانم را تشویق میکنم تا به دورهایی موسوم به "عدم توافق موقتی" روی بیاورند. نگوئید، هرگز نمیخواهم دوباره تو را ببینم. در عوض بگوئید، فعلا میخواهم استراحت کنم. حرکت درست، پس از رویدادهایی که موجب تغییرات احساسی میشود، از قبیل مرگ والدین، یا زمانی که به شدت عصبانی هستید، همین است. او در ادامه میگوید که سه ماه برای آرام شدن وقت بگذارید، سپس متوجه میشوید که اوضاع تغییر نموده است.
خیلی دیر شده؟ نحوهی بهبود اوضاع اگر مدت کوتاهیست که از شخصی رنجیدهاید...
طوری رفتار کنید که گویی هیچ اتفاقی پیش نیامده.
دلتان برای دوران نازنین تحصیل تنگ شده، اما خواهرتان از آن زمان تا کنون با شما صحبت نکرده. اگر رفتار او همواره به همین شکل است، بهترین کار این است که همه چیز را فراموش کنید. برخی افراد درست هنگامی که میخواهند مطلبی را به عنوان ختم کلام بیان کنند، جرقهی تعارضات را زده و نزاعی عظیم بر پا میکنند.
شیله هین، که در مدرسهی هاروارد شیوهی ارتباط تدریس میکند و از مولفان کتاب "گفتگوهای سخت" : نحوهی گفتگو دربارهی آنچه مهمتر است، میگوید: به همین دلیل دیگران از همان ابتدا از همکلام شدن با شما اجتناب میکنند. درعوض شما با خواهرتان تماس بگیرید و از او بخواهید کاری مشترک که هر دو در گذشته از انجام آن لذت میبردید را با هم انجام دهید. سیچه، رواندرمانگر در نیویورک سیتی خاطر نشان میکند که "عفو عمومی اعلام کنید". از ابتدا آغاز نمائید و پای مشکلات لاینحل گذشته را به میان نکشید.
از نوشتن نامههای طویل بپرهیزید.
دراز کشیدن و نوشتن نامهایی طولانی و شرح ماوقع از اینکه طرف مقابل دربارهی شما اشتباه میکند، وسوسهکننده به نظر میرسد. هین میگوید، اما اینکار را نکنید. زیرا خطر سوء تعبیر وجود دارد، حتی اگر کاملا حق با شما باشد. بعلاوه اکنون که همهی آنچه باید میگفتید را شنیده، انگیزهایی برای دیدار با شما نخواهد داشت.
او میافزاید، بهترین کار فرستادن نامهایی کوتاه در قالب یک درخواست با جواب مثبت است. به عنوان مثال: واقعا دلم برای شما تنگ شده و خیلی غمگینم که جای شما در زندگی من خالیست. آیا امکان دارد هفتهی آینده در کافیشاپ محبوبمان با هم قهوه بخوریم؟ ادامهی مطالب و گامهای بعدی را به روز ملاقات موکول کنید. هین میگوید، اکثر ما از آنجایی که نمیدانیم گام بعدی را چگونه برداریم، گاهی صلح و آشتی غیر ممکن است زیرا شما رنجی واقعی را متحمل شدهاید
چنانچه مدتهاست از او رنجیدهاید....
تا رسیدن به هدف از تلاش دست بر ندارید.
کولهمن معتقد است، اکثر مردم بازیها را تا انتها ادامه نمیدهند. او به مراجعانش پیشنهاد میکند که از تلاش برای برقراری ارتباط با شخصی که سالهاست از یکدیگر رنجیدهاید، برندارید. حدس بزنید که طرف مقابل کدام روشها اعم از اساماس، نامه یا ایمیل برای او کمتر آزاردهنده است، سپس هر چند ماه یکبار پیغامی مختصر و مفید برای او بفرستید. احتمالا پس از این، از اینکه چرا این همه مدت از شما فاصله گرفته احساس گناه خواهد نمود. کولهمن میگوید، این پیغامها، پیامی دیگری دال بر اینکه شما هنوز سرزنده و شاد هستید نیز مخابره میکنند.
سراغ ابزارهای اجتماعی مانند فیسبوک نروید.
آیا دوست دارید که از طریق فیسبوک متوجه نوهدار شدن خود شوید؟ حتی اگر چنین به نظر برسد، اما دوست نخواهید داشت. احتمالا آن شخص نیز احساس میکند رازهایش برملا میشود و برای خلاصی از این، طرف را کنار خواهد زد.
اجازه دهید کارها به روال خود پیش روند.
سیچه میگوید، حتی پس از سالها و علیالرغم فاصلهها، قلبهایی که روزی برای هم میتپید، به طور طبیعی به سوی یکدیگر باز میگردند. این امر فقط مستلزم زمان است. برادری که تا به حال هیچ کمکی به شما نکرده و همواره سرگرم زندگی خانوادگی خودش بوده، خودش را پیدا کرده و ناگهان پس از سالها مشتاق روابط خانوادگی میشود. پسری که میخواهد فرزندش سایهی پدربزرگ و مادربزرگش را احساس نماید. یکی از روشهای کمتنش در این مسیر استفاده از روشهای کلاسیک مانند فرستادن کارت تبریک برای تولد و اعیاد است.
شوخی کنید.
هین میگوید، شرایط غمانگیز تجدید دیدار گاهی میتواند ناخوشایند باشد. چنانچه تنشهای قدیمی در شرف سرباز کردن بودند، از شوخیهای لطیف که اوضاع را تلطیف میکند، بهره ببرید. اما آیا دوباره به سراغ عادتهای بد خود رفته و اضافه وزن خواهرتان را مسخره میکنید؟ وای خدای من! تصور میکنم اکنون زمان تجدید دیدار نباشد! تینا گیلبرسون، مشاور در پورتلند میگوید، از اینکه احساسات خود را بیپرده بیان میکنید، نهراسید، بگوئید کمی عصبی هستم اما از اینکه دوباره تو را میبینم، خوشحالم.
اگر پایان خوشی در انتظار نبود، چه باید کرد؟
گاهی صلح و آشتی غیر ممکن است زیرا شما رنجی واقعی را متحمل شدهاید. پائول کولهمن، رواندرمانگر و مولف کتاب "صلح مادامی که قلبتان هزار تکه شده" میگوید، موضوع بر سر غمی حقیقی است و فقط پای رفتن یک نفر از زندگی شما در میان نیست. گاهی این غم ناشی از عدم دستیابی به عشق، تائید، توجه و هر آنچه باید از یک رابطه دریافت میکردید، است. اغلب مواقع که روابط عاشقانه پایان مییابد، واکنشهایی همچون خشم بروز میکند و واگویههایی از قبیل بدون او راحتتر هستم، در ذهن تداعی میشود! اما کولهمن معتقد است، در وورای این خشم معمولا دلتنگی پنهان است.
حقیقت را بپذیرید، اعتراف کنید که غمگین هستید، زیرا عشقِ خود را از دست دادهاید. در غیر این صورت این احساس تا ابد شما را رها نخواهد کرد. رنجش دائم اغلب در لوای شرم یا ننگ پنهان می شود. هنگامی که دوستی از شما میپرسد، چند فرزند دارید یا تعطیلات را چگونه سپری کردید، چه پاسخی میدهید؟ صحبت کردن در این باره نیز میتواند به همان اندازه راحت باشد. آگلیاس میگوید: خوب بیاندیشید که آیا واقعا باید از بیان آن طفره بروید. هنگامی که مردم دربارهی رنجشهای خود صحبت میکنند، اغلب شوکه شده و تازه در مییابند که تنها نیستند.لحظات بزرگ را فنا میکنیم. او برای پیشروی پیشنهاد یک طراحی استراتژیک و حسابشده را ارائه میکند.