والدين به عنوان الگويى براى فرزندان محسوب مى شوند
والدين بخشى از زندگى فرزندان را تشكيل مى دهند و همواره به عنوان الگويى براى آنان محسوب مى شوند. تقليد كودكان از والدين امرى انتخابى نيست، زيرا ماهيت انسان به گونه اى است كه به طور طبيعى به اين سو قدم بر مى دارد.
آیا تا به حال توجه کردهاید که وقتی بزرگ شدهاید بسیاری از خصوصیات، عادتها و عقاید والدینتان را دارید. خوب علتش این است که والدین شما، اولین و مهمترین الگویتان بودهاند و اکنون شما برای فرزندانتان مهمترین الگو هستید.
سرمشق قرار دادن والدین بخش طبیعی است؛ از اینکه چگونه فرزندان رشد و پیشرفت میکنند. شاید خودتان از پیامهای نامحسوسی که به فرزندتان ارسال میکنید خبر ندارید. به همین دلیل است که والدین مضطرب، فرزندانی مضطرب و والدین مثبت،کودکانی با اعتمادبهنفس بالا تربیت میکنند.
والدين خوب، حقيقتا الگوهاى مثبت و سازنده اى هستند ولى آيا اين موضوع، بدان معناست كه همواره والدين، كارها را به درستى انجام مى دهند و هر چه مى گويند حقيقت دارد؟ جواب اين سؤال منفى است. انسان به گونه اى آفريده شده كه از نقص و خطا و اشتباه مبرا نيست ولى به هر جهت خصوصياتى ويژه و اساسى در او نهاده شده است كه مى تواند به عنوان سرمشق و الگو، در نظر گرفته شود. در اين جا ما به طور اختصار، نمونه هايى از اين ويژگى ها را مطرح مى كنيم:
انسان بودنبى عيب و نقص بودن، ايده اى است كه هرگز عملى نمى شود و نابجا است. انسانها همواره بايد وجود نقص را در خود و ديگران پذيرا باشند و با ميل و رغبت، خطاهاى خود را بپذيرند و در جاى مناسب عذر خواهى كنند، مسئوليت اشتباهات خود را به عهده بگيرند و اگر صدمه اى به ديگران وارد ساخته اند درصدد اصلاح آن برآيند. همچنين همه بايد توانايى بخشش را در خود پرورش دهند و خطاهاى ديگران را ببخشند خصوصا اگر كودكان مرتكب اين خطاها شده باشند.
مسئوليت پذير بودنما بايد وظايف خود را در قبال خانواده و اجتماع به درستى انجام دهيم، به قولهاى خود وفا كنيم و هرگز قولى ندهيم كه نمى توانيم آن را به انجام رسانيم، همچنين بيش از توانايى خود، مسئوليتى را پذيرا نباشيم. ما والدين بايد از لحاظ جسمى و روحى، نيازهاى فرزندان را برطرف كنيم و با حضور خود، توجه كافى را به آنان معطوف بداريم.
صادق بودنكودكان صداقت و درستى را تشخيص داده و مورد احترام قرار مى دهند و بيشتر آنان قادرند كه ريا و دورويى را بر ملا كنند. دورويى عملى است كه اعتماد و احترام را از بين مى برد. اگر تمايل داريم كه فرزندانمان با ما صادق باشند هرگز نبايد رفتار دورويانه و غير مسئولانه از خود بروز دهيم و يا درصدد پنهان كردن آن برآييم. اگر مى خواهيم كودكان با ما روراست باشند و احساسات خود را به روشنى بازگو كنند، ما نيز بايد با آنها صادق باشيم. والدين بايد همواره خواسته هاى خود را به روشنى براى فرزندان بازگو كنند تا آنها بيشتر متوجه انتظارات پدر و مادر گردند و بتوانند نيازهاى خود را ابراز دارند. همچنين پدر و مادر نبايد پشت سر كسى و خصوصا اعضاى خانواده، صحبتى كنند.
با ملاحظه و مهربان بودنگوش شنواى خوبى براى ديگران باشيم، حتى اگر آن فرد، کودک 5 ساله باشد. اگر ما خواستار احترام از سوى فرزندان هستيم، خود نيز بايد محترمانه با آنها رفتار كنيم. هرگز نبايد ديگران را مورد انتقاد و تحقير قرار دهيم خصوصا اگر فرزندمان باشد زيرا اين عمل سبب مى شود كه او مسئوليت پذيرى را فرا نگيرد و به جاى آن انتقاد كردن در مورد ديگران را بياموزد و همچنین خود را به خاطر اشتباهاتش، محكوم كند. لقب و صفت منفى براى كسى در نظر نگيريم (حتى به شوخى) زيرا اين عمل قلب او را جريحه دار مى كند و سالها در ذهنش باقى مى ماند. خشونت و اجبار را در زندگى به كار نبنديم زيرا فرزندان نيز اين گونه عمل خواهند كرد.
سرمشق قرار دادن والدین بخش طبیعی است
الگوى بدچه چيزى سبب مى شود كه الگوى سازنده اى براى فرزندان نباشيم؟ عملكرد والدين و نگرش آنها، نقش الگو و اسوه بودن آنان را مشخص مى كند. ابراز اين جمله كه «همچون من عمل مكن، به گفته ى من عمل نكن» واقعيت ناگوارى است كه بسيارى از والدين به فرزندان خود توصيه مى كنند. در واقع آنها انتظار دارند كه فرزندان، كارى متفاوت از اعمال والدين انجام دهند در صورتى كه عملا چنين اتفاقى نخواهد افتاد، به طور مثال كودكان والدين خود را كه به سوى مصرف الكل و مواد مخدر روى آورده اند، سرمشق خود قرار مىدهند. حقيقت اين است كه ابراز اين جمله كه:«اين كار اشتباه است، انجام نده» هيچ كمكى به خوددارى فرزندان از انجام آن عمل نخواهد كرد.
در واقع والدين خود بايد در رفع رفتارهاى نادرست قدم بردارند تا فرزندان آن را مورد سرمشق قرار ندهند. والدين هنگامى سرمشق و الگوى بدى براى فرزند خود هستند كه به طور مثال نمى توانند عصبانيت خود را مهار كنند ولى از فرزند خود چنين انتظارى دارند و يا از فرزند مى خواهند كه عمل پدر و مادر را از ديگرى پنهان كند و مثلا به مادر نگويد كه پدر گلدان را شكست.
اين رفتار پدر و مادر سبب مى شود كه حس صادق بودن در كودك تضعيف گردد و خود نشانگر اين مسئله است كه اين والدين، الگوى مناسبى براى فرزندان نخواهند بود. كوتاه سخن اين كه اگر شما نمى خواهيد فرزندان مرتكب كار اشتباهى گردند، در ابتدا خود از آن عمل سرباز زنيد.
هنگامى كه پيام زبانى والدين با رفتار آنان هماهنگى ندارد، كودكان بيشتر تحت تأثير رفتار آنان واقع مى شوند. بيشتر كودكان آرمانگرا هستند و تمايل به انجام كارهاى درست و بجا در وجودشان موج مى زند و به اين جهت انتظار دارند كه والدينشان نيز مسئوليت پذير بوده و عملكرد درستى داشته باشند.
وقتى والدين به شيوه ى دورويانه رفتار مى كنند، واكنش فرزندان به دو گونه خواهد بود. تعدادى از كودكان نسبت به اين رفتار والدين، مقاومت كرده و اعتراض مى كنند ولى عده اى نيز به تقليد از اين رفتار منفى مى پردازند. البته شيوه ى دوم در ميان كودكان بيشتر مشاهده مى شود زيرا از لحاظ عاطفى، فرزندان تمايل كمى دارند كه با والدين خود مخالفت كنند و همين امر سبب مى شود كه هم فرزند و هم والدين بازنده ميدان باشند.