به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ آنا آواز ذرّتها را که شبیه صدای خشدار و گرفتهی بابابزرگ است، دوست دارد. وقتی زمستان میرسد، اتفاقی میافتد که او با یک رنج بزرگ روبهرو میشود؛ رنجی که شوق زندگی را در نگاهش کمسو میکند.
«آواز ذرّتها» داستان عشق پدربزرگ و نوهاش را به تصویر میکشد و آرامآرام به حکایت فقدان و اندوه و شوق زندگی نو نگاهی میاندازد.
باربارا سانتوچی با داستان روان و سادهاش به مخاطبان کمسالش اطمینان میدهد که خاطره مرهمی است برای اندوه و لوید بلوم با تصویرگریهای تأثیرگذارش تغییر فصلها و زندگی را به نمایش میگذارد.
در بخشی از متن کتاب میخوانیم:
«یک شب مامان وقتی داشت آنا را روی تخت میگذاشت، پرسید: "چرا دانههای ذرّتی را که بابابزرگ به تو داد، نمیکاری؟"
آنا جواب داد: "دوست دارم همینطوری نگهشان دارم."
"تا نکاریشان، ذرّت نمیشوند."
"اگر بکارمشان، برای همیشه از دستشان میدهم."»
داستان «آواز ذرّتها» به قلم باربارا سانتوچی با ترجمه مجید عمیق در 32 صفحه مصور رنگی، شمارگان هزار نسخه و به بهای 65 هزار تومان برای گروه سنی ب از سوی انتشارات میچکا (بخش کودک و نوجوان انتشارات مبتکران) منتشر شده است.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)