یکروز پسر کوچولوی قصه به پدرو مادرش گفت: «من دیگر نمیخواهم یک پسر کوچولو باشم.» آنها پرسیدند: «پس میخواهی چه کسی باشی؟»
پسر کوچولو با صدای بلند گفت: «من میخواهم یک پادشاه باشم.»
اگر با دقت به زندگیهای امروز نگاه کنیم، متوجه میشویم کودکان در خانه و خانواده به شکل نامحسوسی حکمرانی میکنند. این مبتلا به تربیت نسل امروز است و همانطور که میدانید از نگاه کارشناسان و روانشناسان نکوهیده.
والدین به دلیل عشق بی حد و حصرشان به کودکان با آنها مثل شاهزادهها برخورد میکنند و متوجه نیستند که این رفتار آیندهی فرزندشان را تحت تاثیر منفی خود قرار خواهد داد.
والدین باید بدانند، فراهم کردن رفاه بیش از حد برای کودکان و پذیرفتن هر درخواست آنها زمینههای آسیبهایی را در آنها ایجاد خواهد کرد و البته که کودکان هم باید یادبگیرند با پادشاه بودن خیلی چیزهای مهمتر و زیباتری را ممکن است ازدست بدهند. قدرتمند بودن به معنای داشتن هرچیزی نیست.
پشت جلد
پسر کوچولو پادشاه شده؛ با تاج وتخت و شمشیر.
اما پادشاه بودن به همین راحتی نیست.
پسرکوچولو میخواهد با دوستانش بازی کند، ولی پادشاهان که نمیتوانند تخت پادشاهی را ترک کنند…