جناب شیر این بار کارآگاه ویژهاش م. و. س. ج همراه آلبالو(ماشین معروفش) به یک مأموریت قطبی میفرستد . مأموریت این است؛ «که تعدادی حیوان قطبی که تابهحال در باغوحش بودهاند را به قطب برسانید.» ناخدا و ملوانان این کشتی همگی پنگوئن هستند.
اما حیوانات دیگری هم با آنها همسفر هستند. کشتی در قطب کار دیگری هم دارد و آن جمع کردن زبالههاست.
پادی در این سفر قطبی کلی چیزهای جالب درباره دریا یاد میگیرد. پادی و خوانندهی کتاب با هم همراه میشوند تا درباره ی محیط زیست بیشتر فکر کنند.
این کتاب خواندنی مثل بقیه قسمتهایش چند ویژگی خوب دارد؛
۱- اول خود کارآگاه پادی است. همان خرس محیطبان که قوانین خاصی دارد و همیشه به موقع آنها را به کار میگیرد.
۲- طنزبودن ماجرا
این قسمت هم مثل قسمتهای دیگر طنز خودش را دارد. از طنزهای کلامی که کارگاه پادی یا دیگران به کار میبرند گرفته تا طنزهای موقعیتی. منظور از طنز کلامی همانطور که میدانید گفتگوهای بامزه است و طنز موقعیت هم یعنی قرار گرفتن شخصیتها در وضعیتی که بیاختیار خنده بر لب میآورد. مثل وقتیکه کارگاه پادی به دنبال یک پنگوئن توی آب شیرجه میزند.
۳- قصهگویی کتاب
ممکن است هنگام خواندن کتاب با خودتان بگویید مگر کشتی موقع حرکت قارقار میکند. یا آب دریا صدایی پالامپ پولومپ میدهد یا موجها شترق شترق میکنند؟
این صداها را راوی داستان برایتان تعریف میکند و از پس آن خووب برآمده است.
…
دوربینهــا حــرکات قهرمانانــهی خرســی را کــه فــرز و تیــز، نیزههــا را در هــوا میگیــرد، مخابــره کردنــد. شــکارچیها هــاج و واج بــه
پرشهــای بلنــد خــرس کــت و شــلوار چهارخانهپــوش، خیــره شــدند. پــادی مثــل عقــاب بــاال میپریــد و نیزههــا را روی عرشــه
کشــتی میانداخــت. بچه ماکارونـی کـه از تیـر خـوردن بچه نهنـگ خشـمگین بـود، آنهـا را بــه ســمت شــکارچیها پرتــاب میکــرد. قایــق شــکارچیها بــه کشـتی نزدیـک میشـد کـه یکهـو موجـی بلنـد و سـفید در برابرشـان ظاهـر شـد و
دیمدام… دارامرام…