رتبه‌های برتر در پاییز چه کردند؟

امیرمحمد هوشمند، رتبه 2 انسانی، روانشناسی بالینی دانشگاه تهران
درس خواندن در پاییز اولش سخت بود، به خاطر این‌که هم باید به مدرسه می‌رفتم و هم درس می‌خواندم؛ اما کم کم برایم عادی شد. به طور میانگین روزانه 5 تا 6 ساعت هم درس‌های پیش (1) و هم درس‌های پایه را می‌خواندم. از زمان‌هایی که برای رفتن و برگشتن به مدرسه در تاکسی بودم برای مطالعه و مرور درس‌های پیش  (1) استفاده می‌کردم. به دانش‌آموزان توصیه می‌کنم که در این زمان پیش (1) را کنار نگذارند و فقط روی دروس پایه تمرکز نکنند. به‌ویژه درس ریاضی وعربی را خوب بخوانند. 

در طول هفته درس‌های پیش (1) و پنج شنبه و جمعه‌ها درس‌های پایه را می‌خواندم. با توجه به این‌که مدرسه هم باید می‌رفتم از همان ابتدای سال، همیشه از زمان‌هایی که در مدرسه بودم استفاده می‌کردم و مدرسه، کلاس و دبیران را جدی می‌گرفتم. قبل از این‌که به مدرسه بروم حتما یک نگاهی به مطلبی که قرار بود تدریس شود می‌‌انداختم تا نسبت به آن درس ذهنیت داشته باشم. به نظرم کار مهمی که من در این زمان انجام می‌دادم این بود که زیاد به درس‌های پیش (1) بها می‌دادم و دروس پایه را کنار می‌گذاشتم. بعضی از دانش‌آموزان، تمام وقتشان را بر درس‌های پایه می‌گذارند، این کار اشتباهی است و باعث می‌شود از درس‌های پیش (1) که بسیار مهم هستند عقب بیافتند. تاکید می‌کنم دانش‌آموزان پیوستگی با مدرسه‌شان را بیشتر کنند و حتما در پاییز درس فیزیک و حسابان را خوب بخوانند.

فشار درسی در این زمان با توجه به شروع سال تحصیلی برای همه زیاد است. خوب درس خواندن در سه ماهه اول سال تحصیلی بسیار مهم است و می‌تواند پشتوانه خوبی برای دانش‌آموزان باشد. من درس‌های پیش (1) و سال دوم دبیرستان را هم تشریحی و هم تستی می‌خواندم ؛ ولی بیشتر تمرکزم با توجه به اهمیت مباحث پیش (1) روی این مباحث بود. معمولا از ساعت 4 و 5 شروع به درس خواندن می‌کردم. در روزهایی که به مدرسه می‌رفتم حدود 5-6 ساعت و در روزهای غیر تعطیل 10 ساعت مطالعه می‌کردم. پیشنهاد می‌کنم ابتدای سال تحصیلی با توجه به شروع درس‌های پیش (1)، این درس‌ها خیلی خوب خوانده شود تا خیال  دانش‌آموز از درس‌های پیش (1) راحت شود و اواخر سال در این قسمت‌ها، احساس ضعف نکنند.

از مهرماه درس خواندن را به صورت جدی شروع کردم؛ چون در تابستان خیلی خوب درس نخوانده بودم. همین باعث شد اوایل سال از عملکردم راضی نباشم اما با این وجود نا امید نشدم و به تلاش ام ادامه دادم. مدرسه ما از نظر کادر اجرایی و آموزشی عالی بود؛ به‌همین دلیل در دروس پایه تقریبا مشکلی نداشتم و تمرکزم بیشتر روی درس‌های پیش (1) بود. یکی از شرایط و امکاناتی که مدرسه از همان ابتدای سال در اختیار ما گذاشت قرائت خانه بود. در این محیط علاوه بر رفاقت، رقابت خوبی بین دانش‌آموزها بود که باعث می‌شد بچه‌ها انگیزه پیدا کنند. به پیشرفت دانش‌آموزان نیز خیلی کمک کرد. در روزهایی که مدرسه می‌رفتم 5 تا 6 ساعت و در روزهای تعطیل بین 8 تا 9 ساعت مفید درس می‌خواندم. ضمنا دروس همان روز را نیز مرور و مطالعه می‌کردم.

بر خلاف بعضی از دانش‌آموزان، درس خواندن و مدرسه رفتن خللی در برنامه‌های من ایجاد نمی‌کرد. دقیقا از صبح که از خواب بیدار می‌شدم می‌دانستم تا شب باید چه کارهایی انجام دهم. من برنامه‌ریزی خودم را داشتم و به برنامه کسی توجه نداشتم. به خودم زیاد فشار نمی‌آوردم و سخت نمی‌گرفتم. حدود 7 ساعت درس می‌خواندم. درس‌های پایه دوم و سوم را با هم می‌خواندم؛ به طور مثال وقتی درس زیست دوم را می‌خواندم در کنار آن، زیست سوم را هم مطالعه می‌کردم. درس‌های پیش (1) را با برنامه مدرسه و معلم‌ها جلو می‌بردم و می‌خواندم. این روش را هم به همه توصیه می‌کنم چون از هر روش دیگری بهتر است. بعضی‌ها درس‌ها را جلوتر از بودجه‌بندی مدرسه می‌خوانند که به نظرم کار درستی نیست.

در این زمان برنامه‌ریزی دقیقی داشتم و کاملا بر اساس برنامه‌ای که تهیه کرده بودم درس می‌خواندم. طبق برنامه مدرسه پیش می‌رفتم و در آزمون‌های مدرسه شرکت می‌کردم. روزهایی که مدرسه می‌رفتم 4 تا 5 ساعت به مطالعه درس‌های پیش (1) و مرور درس‌های پایه مشغول بودم و روزهای تعطیل 11 تا 12 ساعت مطالعه می‌کردم.