بخش سوم
نقش کارگردان(درمانگر) در روان نمایشگری
70- نقش کارگردان در روان نمایشگری، نقشی بنیادین و اجتناب ناپذیر است. تا جایی که اگر کارگردان حضور نداشته باشد، روان نمایشگری ، جز هرج و مرج، پیامدی نخواهد داشت. کارگردان با پذیرفتن و اعتقاد به ویژگی شناخت راستین، از شناخت خود یعنی قابل اعتمادترین بخش دانستنیهای خود در جهت تأثیرگذاری بر شخص اول سود میجوید.
71- مهمترین نقش کارگردان، زمینه سازی برای خود انگیختگی است.پیشبینی هدایت و ایجاد ساختار نمایشی در روان نمایشگری،
از وظایف دیگر اوست. کارگردان از هیچ، جریانی واقعی برای شخصی اول و گروه میسازد! اگر هر لحظه در اینجا و اکنون اتفاق میافتد پس هر لحظه لحظه زندگی است. مراجع کلید جهان درون و برون را در دست میگیرد. کارگردان به او کمک می کند که در را باز کند و گروه ناظر و مشوق این تلاش مراجع است.
72- کارگردانی گروه
نخستین چیزی که در مقابل کارگردان قرار میگیرد. رفتارهای خود جوش و عادی اعضاء گروه است. در آغاز کار ممکن است کارگردان متوجه شود که دو نفر در کنار هم نشستهاند. اما با هم سخن نمیگویند و از هر گونه تعامل اجتناب میورزند. یا یکی دو نفر دورتر از دیگران نشسته و با گروه در نمیآمیزند. اگر کارگردان پویاییهای گروه را مورد توجه قار دهد، از علایم غیر کلامی گروه در خواهد یافت که چه کسی از اعضای گروه آمادگی نمایش بُرشی از زندگی خود در مقابل گروه را دارد.
73- ابزار سنجش پویاییهای گروه ، جامعه سنجی(Sociometry) نام دارد. جامعه نگار(Sociogram) یا نقشه پویاییهای گروهی توسط مورنو کشف شد. مورنو نشان داد که انتخابهای گروهی در میان اعضاء ملاک شخصی دارد. مثلاً چه کسی جلوتر از همه مینشیند؟ چه کسی دورتر و پشت سر همه میایستد؟ بدین ترتیب ، شخص اول یا توسط گروه انتخاب می شود.، یا توسط کارگردان و یا بصورت داوطلبانه و با حمایت اعضاء.
74- پس از انتخاب شخصی اول، موقعیت زندگی او در صحنه شکل میگیرد. صحنه به وسیله خود مراجع آراسته می شود.او موقعیت و شرایط فیزیکی زندگی خود را بهتر از دیگران میداند. بنابراین برای تدارک وضعیت صحنه بازی خود،بر همه افراد ترجیح دارد.کارگردان مراجع را تشویق میکند تا مسایل خود را بیان کرده و در صحنه اجرا نماید. این اجرا شکل طبیعی و خود انگیخته دارد. کارگردان کنشهای گوناگونی دارد،تولید نمایش، درمانگری، تحلیل بازی و رهبری گروه از مهمترین کنشهای او محسوب میشوند.
75- کارگردانی داستان و پردههای نمایش:
کارگردانی فعالیتی موازی است. هم زمان با اجرای داستان توسط بازیگر شخص اول و منهای یاور،کارگردان به ارزیابی اتفاقات نیز میپردازد. او نمایش را بخشبندی ، تقطیع و تفکیک میکند و بر اساس علایمی که از شخص اول میگیرد. به سازماندهی مجدد آن میپردازد.
76- یکی از وظایف جالب و مهم کارگردان، دراماتیزه کردن نمایش است. منظور از دراماتیزه کردن نمایش، زیبا و شورانگیز کردن نمایش و افزودن بر جذبه هنری آن است. در کارگردانی روان نمایشگری،دراماتیزه کردن، مقدم بر دقت و اثر گذاری درمانی آن نیست. هدف از رواننمایشگری صرفاً ارائه یک نمایش زیبا نیست( در حالی که زیبایی و جذبه هنری برای یک تئاتر محض نه تنها شرط لازم، بلکه گاهی یک شرط کافی است.) کارگردان در روان نمایشگری یک جستجوگر خستگی ناپذیر است و هر لحظه در صدد یافتن نکتهای جدید از زندگی شخص اول است.
77- کارگردانی"منهای یاور":
من یاور شخصی است که به عنوان (یکی یا بیش از یک نفر) از اعضای گروه در صحنه حضور یافته و در نمایش زندگی شخصی اول مشارکت میکند. با این همه من یاور، معنای ساده کمک کردن به مُراجع را ندارد، بلکه بر این نکته است که حضور یکی از اعضای گروه در صحنه برجسته نمودن جنبههایی از جهان دورنی یا دنیای روانی شخص اول است.
78- بزرگترین واهمه و ترس اعضای گروه ، هنگام ایفای نقش من یاور، این است که مرتکب اشتباه شوند. این ترس ، پدیدهای طبیعی است که هوشیاری کامل کارگردان را میطلبد. انتخاب منهای یاور مناسب و آگاهی از دشواری اجرای آن و توجه به ترس بازیگران در این نقش ، حضور کارگردانی خلاق و توانمند را ضروری میسازد.
79- منهای یاور مانند شخص اول، نیازمند تقدیر و تشویقاند. این قدردانی و تشویق در اجرای این وظیفه که مستلزم شهامت و علاقمندی است در ادامه موفقیت آمیز آن تأثیری انکار ناشدنی دارد. نباید فراموش کرد، آنچه برای کارگردان، معمولی جلوه میکند،برای شخص اول و منهای یاور تجربهای غریب و منحصر به فرد است و کارگردان بدین ترتیب ، وظیفه دشواری به عهده دارد.
80- کارگردانی همراه با تشویق و بیطرفی:
کارگردان نمایش درصدد دستیابی به اهداف عمیق درمانی در شخصیت مراجع است، به راهنمایی او اقدام میکند. افکار و احساسات او را به خود او باز میگرداند،او را مورد تشویق قرار میدهد و ویژگیهای او را برجسته میسازد و در تلاش است قصه زندگی یک انسان را نظاره کند، اما او این قصه را آن گونه میبیند که شخصی اول نشان میدهد.
81- انتقال در روان نمایشگری:
واکنشهای مراجع به درمانگر(شخص اول به کارگردان) اساساً ریشه در تجارب پیشین او دارد. رفتار مراجع در برابر اعضای گروه و کارگردان، رفتاری لحظهای نیست. هر چند ممکن است در همان لحظه بروز کرده باشد. در واقع هر رفتاری که از شخصی اول سر میزند، بازتاب مجموعه شخصیت او و محصول تمام تجارب او در زندگی است. در نتیجه در روان نمایشگری نیز( مانند سایر روشهای رواندرمانگری) امکان انتقال وجود دارد.
82- مورنو درباره انتقال میگوید:
فرایندهای ذهنی در شخصیت درمانگر ممکن است آثار مشخصی در جلسه روان نمایشگری بر جای بگذارد. این فرایندها به مراجع نسبت داده میشوند و در نتیجه کل جلسه روان درمانگری را تحت تأثیر قرار میدهند. پیشنهادهای کارگردان به مراجع، نقشهایی که مراجع ایفا میکند، تحلیلهایی که کارگردان ارائه میدهد بر نتایج درمان اثر میگذارد. بدین سان، انتقال به هر دو قطب کارگردان - مراجع سرایت میکند.
83- مفهوم انتقال چنان در صحنه عمل خود را نشان داده است که هم اتحادیه درمانگران انگلستان و هم مورنو یاد آور شدهاند که درمانگران در جلسات درمانی در فرایند درمانگری مراجعان، معمولاً خود را درمان میکنند! این خطری است که روشهای درمانی و از جمله روان نمایشگری را تهدید میکند.
84- سیاههای از ویژگیهای مطلوب یک کارگردان
* علاقمندی
* جرأت و شهامت
* تخیل نیرومند
* متانت و شکیبایی
* شنیدن با گوش سوم!( شنیدن ناگفتهها)
* قدرت متوقف کردن سخنان شخص اول و آگاهی از زمانآغاز مجدد آن در صحنه
* قرار گرفتن در کنار شخص اول
* آگاهی از خاتمه مطلوب جلسه
* کنجکاوی وتیزبینی
* صداقت
* تبدیل شدن به یک حامی مطلق برای شخص اول
* احترام گذاردن به فضای ذهنی شخص اول
* دلسوزی
* قدرت پذیرش
* انعطاف پذیری و تواضع
* حس شوخ طبعی و طنز
* مشاوره و مصاحبه با شخص اول و منهای یاور در ابتدا و انتها
* شور و شوق و جدیت در کار
* امتناع از اتخاذ موضعی انتقادی و قضاوتهای عجولانه
85- سیاههای از خصوصیات نامطلوب در کارگردانی:
* داوری و ارائه تفسیرهای عجولانه
* ناتوانی در پذیرفتن ضعفهای خود
* درهم آمیختن عینیت و ذهنیت و ناتوانی از درک این نکته که روان نمایشگری متعلق به مراجع است نه کارگردان
* گمراه شدن به وسیله شخص اول
* استفاده از فنون و مهارتها بدون باور قبلی به آنها
* عصبیت و اظطراب کارگردان
* ترس به عنوان سم کارگردانی
* احساساتی کردن پایان روان نمایشگری
86- مفهوم خداگونهای در روان نمایشگری: مورنو، صحنه روان نمایشگری را مکان بروز رفتارها و اعمال خلاق و خودانگیخته میداند. خلاقیت و خود انگیختگی چنان در دیدگاه مورنو پایهای محسوب میشوند که اساساً صحنه بدون خودانگیختگی و بداههگویی را نمیپذیرد. او برای توضیح مقاصد خود در روان نمایشگری، از فرایند خلاق و خودانگیختهی آفرینش سود برده و بر آن است که آفرینش خداوند، بزرگترین الهام بخش او در نظریه روان نمایشگری است به گونهای که صراحتاً تأکید میکند: الهام بخش اصلی من در همه فنون و روشهایی که از آنان دفاع میکنم مسقیماً بر گرفته از عقیدهام به خداگونگی و قانون پیدایش است.
87- خداوند حکمت و نیروی نفوذ در ژرفای هستی را داراد. با این همه بینظمی در نخستین روز آفرینش ،او حضور یافت تا بیافریند. هدف او آفرینش بود و نه تحلیل یا صرف حضور و مشارکت . خداوند ، ابتدا یک آفرینشگر بود.(او با توجه به ذات آفرینشگرش) باید خلق میکرد.....او همه اجزای بینظمی را از میان برد.(مورنو 1955)
88- ایدههای اصلی خداگونگی از دیدگاه مورنو:
* خداوند به هر چیز به اندازهای که لازم است میپردازد
* اگر خداوند آفرینندگی و خودانگیختگی را در وجود هر فرد به ودیعه نهاد، اضداد بیشماری نیز پیش پای او نهاد ،خداوند همه چیز را در نظر دارد.
* خداوند در آفرینش همه پدیدهها (همه جنبهها) حضور یافت.
* خودانگیختگی و خلاقیت ، نیرویهای پیش برنده انسان در فرایند تکاملی اوست.
* باید به نزدیکترین مردمان ، بیشترین توجه را اختصاص دهی. برای آنان که به تو نزدیکترند، بیشترین زمان را صرف کن، اینجا و اکنون در اولویت اند.
* بازی و صحنه ، جوّی برای آفرینندگی است و نه زمینهای برای نتیجهگیری
* باید در پذیرش مسئولیت همه موجودات زنده، سهیم بود
* همه باید سفیر و نماینده جهان باشیم و تصدیق کنیم که همه ما در حق سفیر بودن مشترکیم، با دقت به ایفای نقشمان بپردازیم، پیوسته بکوشیم،محتاط، پیشبین، هشیار و مترصد باشیم.
* نیروی خداگونگی در هر یک از ما هست. همه ما بالقوه از آن برخورداریم.
89- روان درمانگر به عنوان کارگردان:
یکی از وظایف بسیار مهم کارگردان(درمانگر) در روان نمایشگری تولید است، منظور از تولید ، ابتدا مسئولیت کارگردان در به اجرا در آوردن نمایش در صحنه است و سپس در نظر گرفتن مجموعه شاخصهای زیبایی شناسانه آن
90- بدون تردید ، کارگردان میبایستی افزون بر تولید ، عناصر اصلی و عملی روان نمایشگری را دقیقاً بداند. اطلاعات دقیق و عمیقی که پایههای این روش را تشکیل می دهند. نقش کارگردان در تولید ، شامل موارد زیر است:
* صحنه بدون خطر:
نخستین مسئولیت کارگردان در روان نمایشگری، ایجاد محیط بدون مخاطره برای شخص اول و گروه است. فنون عملی همواره تا حدودی با ریسک همراه اند. بنابراین توجه به سلامت و امنیت محیط ، کاملاً ضروری است. این تذکر در خصوص وسایل کار،احتمال بی تعادلی جسمی و حرکات تند نمایشی و ........ است.
* وضوح صحنه:
کارگردان میبایستی صحنه را به گونهای آرایش کند که از هر گونه تداعی های مزاحم یا بیهدف خالی بوده و تنها مشتمل بر عناصر ویژه نمایش باشد. وجود دیوارهای تمیز و بازتاب نور توسط آنها و روشنی لازم نیز توجه جدی میطلبد.
* حضور در صحنه:
بهترین نحوه حضور کارگردان در صحنه، حضور در اطراف صحنه و در صورت نیاز در میان تماشاگران است. در این صورت کارگردان خواهد توانست صحنه را از دور و از نگاه تماشاگران بنگرد. درگیر شدن کارگردان در بازی، موجب افزایش انتقال و در نتیجه کاهش تأثیر گذاری در نمایش خواهد شد. کارگردان کاملاً باید به این نکته توجه کند که در میان شخص اول و تماشاگران قرار نگیرد. زیرا در این صورت دید تماشاگران را کور یا محدود خواهد کرد.
* استفاده از فضا :
بعد فضایی نمایش در روان نمایشگری از اهمیت بسیار زیاد برخودار است .فضایی که شخص اول لازم دارد تا بتواند در میان سایر بازیگران به راحتی ایفای نقش کند چه اندازه است؟ هشیاری فضایی که ناشی از فعالیت نیمه راست مغز است، یک فعالیت و هوشیاری فردی است و با فرایندهای نمادین صحنه در ارتباط است.
* استفاده از سکو:
به منظور نزدیکتر کردن صحنه ایفای نقش در روان نمایشگری به صحنههای تئاتر، ظاهراً استفاده از سکو ضروری است. سکوی مذکور حدود 50 سانتیمتر ارتفاع دارد در وسط صحنه قرار میگیرد. هنگامی که شخص اول بالاتر از زمین قرار میگیرد، با چشمانداز متفاوتی به دیگران و مجموعه وضعیت خواهد نگریست. حتی هنگامی که ما قادر به استفاده از صحنه گرد نیستیم، این ایده را میتوانیم توسط اعضای گروه شکل دهیم.
* تماشا گران و صحنه:
تماشاگران باید به آسانی قادرباشند صحنه را مشاهده کنند در غیر اینصورت تداوم حس خود را از دست خواهند داد. کسب اطمینان از این که همه تماشاگران ، گفتو گوهای بازیگران را میشنوند، نکته بسیار مهمی است. در حین اجرا لحظاتی پیش میآیدکه صدای شخص اول پایین است و تماشاگران قادر به شنیدن صدای او نیستند .در اینصورت کارگردان باید با صدای بلند سخنان او را تکرار کند.
* تغییر دادن صحنهها:
بر خلاف نمایشهای معمولی، ایجاد تغییر در صحنه روان نمایشگری، دور از چشم بینندگان و در تاریکی صورت نمیگیرد. هر جا که ایجاد تغییر در صحنه لازم باشد و کارگردان ، شخص اول را به پردهای دیگر هدایت مینماید، خود شخص اول ، دراین تغییر مشارکت کرده و حتی خود ،آراینده صحنه است. تغییر صحنه ، بخش عمدهای از فرایند جلسه درمان است و کارگردان هرگز این فرصت را از مراجع نمیگیرد بلکه از او میخواهد با آرامش و دقت، صحنه مورد نظر را مجسم کرده و اجرا نماید.
* نور:
در روان نمایشگری، نور دارای نقش با اهمیتی است. اصولاً نمادگرایی نور در صحنه مورد توجه و استفاده بسیاری از درمانگران است. رنگ قرمز نمادی از جهنم است و میتواند در انتقال احساس خشم مفید باشد. رنگ آبی اشارهای به رؤیاهاست. سبز خاکی از مکانی جنگلی، باغ و زیبائیهای طبیعت است. رنگ قهوهای را میتوان به جای نور خورشید به کاربرد. افزایش با کاهش نور نیز پالایش را تسهیل خواهد کرد. نور اساساً در تغییر فضای فیزیکی با هدف زمینه سازی برای تغییرات روان شناختی مؤثر است و به شخص اول کمک خواهد کرد که در لمس احساسهای خود توفیق بیشتری یابد. نور متغیر مهمی در ایجاد اتمسفر در صحنه درمان است.
* تجهیزات:
عدهای از روان نمایشگران با کاربران با کاربرد تجهیزات و وسایل موافق نیستند و معتقدند میبایستی تا حد امکان، از خلاقیت و خودانگیختگی بازیگران بهره برده و از تجهیزات چشمپوشی کرد. اما به دلایل ذیل، استفاده از اکساسوار(تجهیزات و وسایل صحنه) مفید است.
* صندلی برای اجرای فن صندلی خالی، از صندلی علاوه بر نماد شخص غایب، به جای اشیای دیگر نیز میتوان بهره برد.
*ممکن است در فرایند درمان ، گفتوگو با یک شیء لازم باشد و یا مراجع، نقش وارونه آن را بگیرد در این صورت حضور شیء ضروری است.
*یکی از ویژگیهای روان نمایشگری، مشابهت صحنه با زندگی واقعی مُراجع است. هر وسیلهای که بتواند بر مشابهت مذکور کمک نماید.
* بر اساس اصل مجاورت در تداعی، نزدیکی فیزیکی با اشیاء مکانها و انسانها در یادآوری خاطرات مربوط به آن مؤثر ست. با این پیش فرض و به منظور ایجاد احساس های مورد نظر و یادآوری جزئیات شناختی یا عاطفی خاطرات، تا جایی که ممکن است میتوان از وسایل صحنه ، بهره جست.
* لولههای مقّوایی جعبه های چوبی تو خالی، ماکت، آدمک،اسباببازیهای نرم، تختهسیاه(یا سفید) میز غذا خوری و .......... هم معمولاً در صحنه پسیکودرام مورد استفاده قرار میگیرد.
پایان بخش 3
|