بخش چهارم
91- پروتاگونیست (شخص اول)
پروتاگونیست در زبان یونانی به معنی نخستین شخص در اجرای صحنه است. پروتاگونیست در جلسه روان نمایشگری، به شخصی گفته میشود که مهمترین عملکرد را به عهده دارد. در حقیقت، تمامی عناصر یک مجموعه روان نمایشگری، در وهله نخست، درمان او را هدف اصلی خود میدانند.
92- مورنو میگوید:
از پروتاگونیست(شخص اول) خواسته میشود که در روی صحنه، خودش باشد تا دنیای خصوصیاش را به تصویر بکشد، به او گفته میشود که خودش باشد و نه یک بازیگر، زیرا بازیگر، خودش را در نقشی از پیش تعیین شده قربانی میکند ...
93- در هر جلسه روان نمایشگری، میتواند همهی اعضاء گروه را پروتاگونیستهای بالقوه دانست و در برخی موارد، در خلال مرحله آمادگی، یعنی مرحلهی آشنایی اعضای گروه و شناخت روان نمایشگری، کارگردان به هر یک از اعضاء این فرصت را میدهد که حداقل برای کوتاه زمانی ، شخصی اول را احساس نماید.
94- شخص اول را میتوان نماینده گروه دانست، زیرا اعضای گروه اصولاً مشکلات تقریباً مشابهی دارند. در واقع ، عامل اصلی ایجاد حس اشتراک و پالایش جمعی همین نقطه یا نقاط مشترک است. اما به هر حال، شخص اول عضوی از گروه است که قبل از همه، به صحنه وارد می شود. او در فرایند روان نمایشگری، مشکل خود و اعضای گروه را به کل دراماتیزه به اجرا در میآورد ...
95- صرف نظر از اینکه شخص اول مشکل گروه را به اجرا در میآورد یا مسایل درونی خود را به تصویر میکشد، محتوای روان نمایشگری، در موقعیت اینجا و اکنون به اجرا در میآید. هیچ فعلی به صورت ماضی بیان نمیشود و هیچ رفتاری به آینده موکول نمیگردد. چنین فرایندی است که احساسهای زنده و دست اول را در شخص اول و سایر اعضای گروه ایجاد میکند.
96- در خلال حضور شخص اول در صحنه و حتی از زمان آغاز آمادگی در او، نشانههای زیادی ازمشکلات ردونیاش رخ مینماید. کاگردان، با توجه به معانی نمادین بسیا از رفتارهای شخص اول و سر نخهای فراوانی که از عملکرد او به دست میآورد، میتواند در مورد گام بعدی در جلسهی روان نمایشگری تصمیم بگیرد. با توجه به موضوع مورد بررسی، میتوان در مورد تعداد جلسات و زمان هر جلسه تصمیم گرفت.
97- در تمامی موارد و در همه اجزا و ابعاد ارتباطی، رابطه کارگردان و شخص اول ، رابطهای کاملاً محترمانه و به دور از هر گونه تحقیر و تنبیه است. احساس ایمنی و اعتماد که پایه روان درمانگری در غالب مکاتب است، در روان نمایشگری نیز در اوج خود قرار دارد. پروتاگونیست( شخص اول) حق اشتباه کردن را دارد و کارگردان هرگز در صدد سلب این حق نیست.
98- نحوهی انتخاب شخص اول:
به چهار روش شخص اول معرفی میشود:
- انتخاب توسط کارگردان( روش ویژه مورنو)
- انتخاب توسط گروه
- معرفی به وسیله افراد یا مؤسسات
- انتخاب بر اساس میزان آمادگی
99- انتخاب شخص اول توسط کارگردان روش ابداعی مورنو است، زیرا او در جریان تحول روان نمایشگری، بسیاری از بیماران روانی به ویژه بیماران سیکوتیک (روان گسسته) را به عنوان شخص اول بر میگزید. این بیماران به دلیل فقدان هشیاری بر رفتارشان، قادر نیستند به طور منطقی از میان خود، فردی را به عنوان پروتاگونیست بر گزینند. بدین ترتیب مهمترین راه برای آغاز روان نمایشگری، دخالت مستقیم کارگردان است.
100- مورنو، نه تنها به انتخاب پروتاگونیست میپرداخت بلکه از منهای یاور آموزش دیده نیز بهرهمیبرد. آموزش منهای یاور به عنوان افرادی که نقشهای گوناگونی را در صحنه به عهده گرفته به عینیت دادن به دنیای درونی مراجع ( شخص اول) میاندیشند، بسیار مهم است. آنها قادر خواهند بود خود را با شرایط شخص اول تطبیق داده و با سهولت و دقت به فرایند نمایشگری کمک کنند.
101- بسیاری از پسیکودراماتیستهای بعد از مورنو، به این نکته مهم پی بردند که پسیکودرام ، تنها یک روش درمان بیماران پسیکوتیک یا نوروتیک نیست، بلکه میتوان از این رهیافت در پیشگیری از اختلالات روانی – اجتماعی نیز بهره جست. با این تعریف جدید پروتاگونیست، دیگر یک بیمار نیست، بلکه فردی عادی از اعضای جامعه است که خطر ابتلا به اختلال او را تهدید میکند.
در این صورت شخص اول ، خود قادر به تصمیمگیری است و بر رفتار خود هشیار است.
102- انتخاب توسط اعضای گروه
ترکیب اعضای یک گروه پسیکودرام در روند عینی و اجرایی آن ، حائز اهمیت فوقالعادهای است. تقریباً تمام پسیکودراماتیستها بر این نکته وقوف دارند. اگر تشابه سنی، جنسیتی و شغلی اعضای گروه بالا باشد، میزان همسان سازی آنان افزایش یافته و مهمتر از آن ، مشارکت بالای آنها را سبب خواهد شد. اگر کارگردان به هردلیل نخواهد ( یا نتواند) شخص اول را برگزیند، از خود اعضای گروه خواسته میشود فردی را انتخاب و به عنوان شخص اول به صحنه بفرستند. این گزینش، به دلیل مشارکت فعال اعضا در انتخاب و اظهارنظر ، معمولاً نتایج مطلوبی به همراه دارد .
103- معرفی شخص اول از طریق افراد یا مؤسسات:
اگر تشکیلات پسیکودرام برای اعضای جامعه و نهادهای اجتماعی معرفی شود، مراجعان زیادی خواهد داشت که هر کدام به طریقی به جلسه درمان راه مییابند . از آنجا که پسیکودرام اصولاً یک رهیافت درمانگری است،طیف وسیعی از مراجعان را خواهد پذیرفت. مراجعان ممکن است در پیوستاری از بیماریهای پسیکوتیک (روان گسسته ) تا اختلالات ساده رفتاری را تشکیل بدهند. والدین ، مشاوران، معلمان و... غالباً معرف افراد به جلسه پسیکودرام هستند.
104- انتخاب بر اساس میزان آمادگی:
به دلایل زیادی ، اعضای یک گروه پسیکودرام از بسیاری جنبهها،با هم متفاوتند . برخی از آنان به سرعت در جمع اعضای گروه پذیرفته شده و حتی نقش رهبری را بر عهده میگیرند و تعدادی دیگر ،کم و بیش در گروه ، احساس تنهایی کرده و یا منزوی میشوند. روشن است که میزان آمادگی آنان برای حضور در صحنه نیز متفاوت است. کارگردان هرگز بدون آمادگی ، فردی را به صحنه دعوت نمیکند. بهترین شخص اول ، فردی است که آمادگی لازم برای ورود به صحنه پسیکودرام را داراست.
105-عملکرد شخص اول (پوتاگونیست):
شخص اول به یاری و کمک کارگردان، جهان درونی خویش را در صحنه کشف و به نمایش میگذارد. او عنصر اصلی پسیکودرام است. از طریق فن وارونگی نقش ، نقش شخص اول را یکی از اعضای گروه به عهده میگیرد و خود او در نقش یکی از اعضای گروه وارد صحنه میشود. علاوه بر این، شخص اول قادر است از صحنه خارج شده و نمایش را از دور تماشا کند. در این فرایند، نقش شخص اول را یکی از اعضای گروه ایفا مینماید و او در خارج از صحنه نظارهگر رفتارهای خود میگردد.( فن آینه)
106- رزکامورنو( همسر مورنو) بر این باور است که" باید شخص را از خودش خارج کرد" اگر شخصی در نقش یک افسرده در صحنه روان نمایشگری قرار گیرد، آنچه از او به عنوان رفتار بروز میکند، ارزش تشخیصی دارد، زیرا چیزی که دیده میشود نحوهی تأثیر افسردگی در دورن نظام شخصیتی اوست. اما چگونه میتوان فردی را از خودش بیرون آورد؟یافتهها نشان میدهد که بهترین راه حل ایجاد فاصله بین شخص و هویت اوست. این که چگونه میتوان ، یک شخص افسرده را حداقل لحظهای از افسردگیاش منفک نمود، ، نکته بسیار مهمی است. اگر ما حتی 5 یا 10 دقیق شرایطی فراهم نماییم که شخص افسرده، افسرده نبودن را تجربه کند و بفهمد که فقدان افسردگی چگونه است، کار مهمی کردهایم. این تجربه کوتاه ، چشمان بیمار را باز کرده و او را به این واقعیت رهنمون خواهد کرد که یک سطح جدید هیجانی بدون افسردگی نیز وجود دارد.
107- فن بسیار مهمی که خود انگیختگی بسته و خلاقیت منجمد شده شخص اول را آب میکند وارونگی نقش است. فنی که قادر است ذخایر خزانهی رفتاری شخص اول را تقویت نموده و موجب تنوع در رفتار او گردد.
108- توافق بین کارگردان و شخص اول:
اساساً کارگردان به شخص اول کمک میکند تا بر روی حوزههای متعارض خود متمرکز شده و تعارضهای درونیاش را کشف کند و بدین ترتیب نوعی پیمان کلامی منعقد میگردد. میبایستی به نحوی مطمئن شد که شخص اول مسئولیت اعمال خود را به عهده گیرد.
در هر جلسه پسیکودرام ، باید توافق طرفین حاصل شود و هردو بدانند که مسئولیتهایشان در جلسه درمان چیست؟ در غیر اینصورت، حتی با کشف بحرانهای درونی و تعارضهای ناهشیار شخص اول ، مشکلی حل نخواهد شد. با کشف هر تعارض ، هم کاگردان و هم شخص اول، با توافق یکدیگر ، تعارضهای مذکور را دراماتیزه نموده و با عینیت بخشیدن به ابعاد آن، به اهداف رمانگری نزدیک میشوند.
109-اجراء
پردههایی که شخص اول در صحنه روان نمایشگری به اجرا در میآورد ،بسته به مسائل او متفاوت و متغیر است. گاهی اجرای یک پرده کافی است و در مورد دیگر ،اجرای چندین پرده ضرورت دارد. این پردهها ، هم رخدادهای واقعی زندگی مراجع را شامل میشود و هم وقایعی که هرگز رخ ندادهاند. زمان وقوع آنها نیز به گذشته و حال محدود نیست، بلکه میتوان اتفاقات خیالی در آینده زندگی مراجع را نیز به تصویر کشید. بنابراین ، هر پرده ، از یک سن پسیکودراماتیک پیروی میکند. اگر مراجع 30 ساله بوده و با توافق کارگردان، صحنهای از دوران کودکیاش را اجرا نماید، سن پسیکودراماتیک او، همان سن کودکی است. اگر همین مراجع، پردهای از آینده زندگیاش را به اجرا در آورد، سن پسیکودراماتیک او 50 سالگی، 55 سالگی و یا هر سن دیگری خواهد بود.
110- مسدود شدن شخص اول (مراجع) در صحنه:
در روند روان نمایشگری ، ممکن است شخص اول در وضعیت وقفه و مسدود شدن انرژی قرار گرفته و قادر به یافتن معبری برای ادامه نمایش نباشد. در حقیقت، بسته شدن آنی مراجع در جلسه درمان، به ویژه در ابتدای پدیده پالایش، اتفاق غیر معمول و نادری نیست. روشهایی وجود دارد که کارگردان به وسیله آنها مشکل بسته شدن انرژی شخص اول و وقفه در جلسه روان نمایشگری را مرتفع مینماید.
111- تکنیکهای رفع وقفه ی مراجع در صحنه:
الف:استفاده از یک جفت:
کارگردان از طریق دعوت از یک جفت ، بسیاری از وظایف شخص اول را به عهده او می گذارد. جفت با علائم جسمانی یا
همسان سازی شخص اول، کلماتی را که از ذهن او میگذرد و قادر به بیان آنها نیست، بر زبان میراند. از آنجا که جفت قادر نیست احساسها و افکار شخص اول را دقیقاً بیان کند، مراجع برای تصیح گفتار او از حالت وقفه خارج میشود. از سوی دیگر، جفت با بازیهای خود ، از شخص اول حمایت میکند و در نتیجه امکان بازگشت او به یک وضعیت خود انگیخته افزایش مییابد.
ب: ایفای نقش وارونه:
هنگامی که شحخص اول نمیتواند از شرایط وقفه خارج شود، نقش خود را عوض کرده و در نقش مقابل خود قرار میگیرد. یکی از منهای یاور، نقش شخص اول را در حالت بسته، بازی میکند. شخص اول در نقش وارونه از نوع ، علل و میزان وقفه سؤالاتی میپرسد و من یاور نیز پاسخ می دهد.
ج: استفاده از فن آینه:
گاهی به منظورهایی از وقفه شخص اول، یکی از یاورها در نقش او وارد صحنه میشود. شخص اول از صحنه خارج شده و رفتار خود را در آینه دیگری میبیند. من یاور تلاش میکند تا رفتار مراجع را عیناً شبیهسازی نماید. از این طریق ، شخص اول به سطوح جدیدی از هشیاری در مورد خود، دست مییابد.
د: سایر اعضای گروه ، یک به یک به صحنه آمده و رفتار شخص اول را شبیهسازی می کنند:
این روش نوع دیگری از فن آینه است. در این وضعیت ، شخص اول از صحنه خارج میشود، اعضای گروه ممکن است هریک پس از ورود به صحنه واکنشهای متفاوتی داشته باشند و با رفتار خود،روشهایی را برای خروج از حالت ایستایی اجرا کنند.این شیوه نیز نوع دیگری از جفت شدن است.
ﻫـ : توقف نمایش:
ممکن است شخص اول در جلسهی خاصی، به هر دلیل قادر به ادامه اجرا در صحنه نباشد. در این صورت کارگردان تصمیم میگیرد آن پرده خاص را متوقف کرده و وارد پردهی دیگری از نمایش شود و یا به کلی جلسه را تعطیل کرده و در شرایط زمانی دیگری به برگزاری آن اقدام نماید. آنچه کارگردان هرگز نباید انجام دهد، آغاز پردهها یا نمایشهایی است که اختراع خود اوست! و ربطی به زندگی و شخصیت شخص اول ندارد.
پایان بخش چهارم
|