مشارکت و پردازش پس از اجرا
123- پس از هر اجراء دو گام دیگر باقی میماند که هر کدام نقش اساسی در تکمیل وظایف روان نمایشگری محسوب میشود.
الف: مشارکت ب:پردازش
مشارکت عبارت از بازگویی تجارب اعضاء گروه پس از اجراء. پایهی این مرحله همسانسازی یا هم ذات پنداری است. در این مرحله ، هر یک از اعضاء گروه،پروتاگونیست را در جمع خود پذیرفته و ضمن خارج کردن او از تنهایی، خود نیز از مزایای روان نمایشگری بهرهمند میشوند. آنان خود را یک پروتاگونیست تصور کرده و تلاش میکنند با درک جدیدی که ازخود به دست میآورند به تحول درونی شان اقدام نمایند.
124-علاوه بر مشارکت که اصولاً بخشی تفکیک ناپذیر از روان نمایشگری است، برخی از کارگردانان فعالیت دیگری تحت عنوان پردازش را سامان میدهند.پردازش یک تلاش شناختی در جهت جلسه اجراء شده به منظور کسب شناخت در خصوص روان نمایشگری است. در این تلاش ، کارگردان شخص اول و سایر اعضاء گروه دور هم مینشینند و در مورد اتفاقات جلسه به بحث میپردازند. بدین ترتیب پردازش با هدف یادگیری و اموزش صورت میگیرد و در این کوشش اموزشی ، کارگردانان تازه کار نیز از پردههای اجراء شده نکات جدیدی فرا میگیرند. بدین ترتیب در مرحله پردازش، همه حاظران در جلسه،به بحث در مورد پسیکودرام میپردازند. مقصود اصلی این گفتگو افزایش آگاهی های آنان در مورد روان نمایشگری است. نمایش اجرا شده ، منبع اصلی اموزش محسوب میشود.
125-هر جلسه روان نمایشگری دارای سه مرحله است. مرحله اول آمادگی، مرحله دوم اجرا و مرحله سوم مشارکت نامیده میشود. پس از آن که شخص اول، پردههای مورد نظر را بر روی صحنه به اجرا در می آورد. مجدداً به گروه باز میگردد و کارگردان ، از همه اعضاء میخواهد تجارب عاطفی و شناختی خود را در مورد نمایشی که اجرا شده است، بیان کنند.
به عبارت دیگر، اعضاء گروه در تجربه این سفر درونی ، با شخص اول همراه می شوند. در این مرحله، کارگردان شخص اول و سایر اعضاء به صورت یک دایره گرد هم مینشینند و تجربههای درونی خودشان را بازبینی و بررسی میکنند.
126- هدف اصلی مرحله مشارکت، شکل گروهی دادن به یک تجربه فردی است. آنچه سبب میشود که روان نمایشگری از یک رهیافت فردی روان درمانگری به یک روش گروه درمانی تبدیل شود،همین مشارکت است. پروتاگونیست با حضور در جمع،به واکنشهای سایر اعضاء گروه نیز واقف می شود از مزایای گروه بهرهمند می گردد. سایرین نبز با بیان خویشتن ، یک سفر درونی را تجربه میکنند.تصور کنید که مراجع بزرگسالی به کمک اعضاء گروه به دوره 3 سالگیاش بازگشته و پردهای از زندگی خود را با مجموعه شخصیت کنونیاش هماهنگ سازد. عنصر اصلی مرحله مشارکت پدیده همسان سازی است که بر اساس آن ،همه اعضاء گروه خود را در جایگاه شخص اول قرار داده و در نتیجه آنها نیز به طور ناهشیار،فرآیندهای عاطفی شخص اول را (تا حدودی) تجربه میکنند.پدیده مشارکت ، بررسی مجدد نمایش نیست، مشارکت اظهار نظر درباره اجراء و تحلیل شخصیت شخص اول نیست. مشارکت ، گروهی کردن یک رویداد فردی و انتقال مراجع از بیگانگی و انفکاک و تنهای شخصیتی به درون فرایند حمایتگر گروه است.
127-یالوم معتقد است،مراجعان هنگام حضور در جلسات روان درمان گری، غالباً این احساس را دارند که دارای شکل منحصر به فرد و یگانه هستند و به تنهایی بار یک مصیبت تهدید کننده و غیر عادی را به دوش می کشند. آنان پس از شنیدن مشکلات مشابه از سوی دیگران متوجه میشوند که احساس منحصر به فرد بودن ناراحتی شان صحت ندارد و خود همین بینش، یک منبع نیرومند بهبودی است و بدین ترتیب، آنان ( از احساس تنهایی خارج شده) جهان را عمیقتر لمس میکنند.
128- کنشهای مشارکت
بر اساس آنچه گفته شد میتوان کنشهای عمیقی برای مرحله مشارکت در روان نمایشگری در نظر گرفت که مهمترین آنها عبارتند از:
الف: مشارکت به مراجع کمک میکند که احساس پذیرش کند. او از این طریق تا حدود زیادی از کج فهمی ناشی از احساس تنهایی نجات مییابد.
ب: مشارکت سبب میشود شخص اول، پردههای اجراء شده در روی صحنه را با عناصر فعلی شخصیت خود هماهنگ نموده و برداشتی متناسب با مختصات کنونی شخصیتاش را از نمایش مذکور به دست آورد.
ج: پالایش شخص اول و اعضاء گروه، کنش نیرومند مشارکت است. اعضاء گروه با بیان تجارب عاطفی خود به سطوحی از برون ریزی هیجانی دست مییابند. فضای امن روان نمایشگری، بروز آزاد واکنشهای روانی را میسر کرده و نوعی احساس آزادی و سبکی را برای اعضای گروه به ارمغان میآورد.
د:نیروی مشارکت از اعضاء گروه سرچشمه میگیرد. واکنش هیجانی برخی از اعضاء گروه به نمایش اجراء شده ممکن است بسیار شدیدتر از آن چیزی باشد که شخص اول در صحنه نشان میدهد. این پدیده هنگامی تحقق مییابد که مرحله آمادگی به طور کامل طی شده باشد.عامل اصلی این تخیلات عاطفی همان فرایند همسان سازی است. وظیفه اصلی مشارکت بیرونی کردن فرایند درونی،عمومیت دادن به احساسهای فردی و خصوصی و تبدیل تنهایی و بیگانگی به روابط عام و آزاد است. پدیده همسان سازی ممکن است غیر کلامی باشد. این واکنشهای غیر کلامی معموالاً زمینههای مشارکت کلامی را فراهم میسازد.
ﻫ: ایروین یالوم، علاوه بر پالایش کلاسیک( که ماهیت عاطفی دارد) به پدیده پالایش شناختی و عقلانی نیز تأکید میکند. از نظر او، اهمیت پالایش عقلانی در درمان گروهی کمتر از پالایش عاطفی نیست. ادراک عقلانی یا بینش ، موجب میشود که شخص از یک الگوی مداوم رفتاری خلاصی یافته و از واکنشهای بسته هیجانی آزاد شود. فهم و درک از خویشتن تأثیر مهمی در رشد و تغییر فردی دارد.
129- مشارکت هنگامی رخ میدهد که همه افراد ، تجارب شخصی خود را به اجراء ربط میدهند. هر یک از افراد، تجربه درونی شان را با مقیاسهای گروهی میسنجند. مشارکت ، فرصتی برای انعکاس خویشتن است. افراد گروه ،در هنگام مشارکت، به تحلیل بازی نمیپردازند، آنان در مورد نحوه اجراء و گفتهها و اعمال شخص اول سخن نمیگویند. هر کس فقط در مورد خودش میگوید. کارگردان نیز تلاشی در جهت تحلیل بازی ارائه نمیدهد. او هر یک از افراد را تشویق میکند که درباره تجربهشخصی خود صحبت کند. او به ویژه مراقب است که قضاوتی در مورد بازی افراد گروه ارائه نکند. زیرا هر گونه داوری ممکن است به شکلگیری رفتارهای دفاعی منجر شود و در نتیجه نوعی مقاومت روانشناختی در جلسه روان نمایشگری شکل گیرد. اگر کارگردان به گونهای عمل کند که اعضاء گروه به مکانیزمهای دفاعی روی آورند، آنچه معمولاً اصل میشود مکانیزم فرافکنی است. در این صورت افراد گروه تنها در مورد دیگران( به ویژه شخص اول) سخن میگویند و قادر نیستند خصوصیات رفتاری خود را دیده و به نقد بکشند.
130-آفت مشارکت، جایگزینی فرافکنی به جای همسانسازی است.فرافکنی بدین معنی است که شخص جنبههایی از رفتار، بازخورد یا وضعیت هیجانی شخص دیگر را ببیند و حس کند و پاسخ دهد، بدون اینکه قادر به دیدن آنها در خودش باشد. تلاش موفق درمانی باید موجب شود که افراد جنبههایی از شخصیت خودشان را ببینند و در نتیجه بتوانند درون خود را تغییر دهند. بدین ترتیب، اقدام به داوری موجب فرافکنی شده و ترس از قضاوت سبب گریز افراد گروه از خود میشود و در نتیجه ، فرآیند درمان گروهی، عقیم میماند.
کارگردان با تجربه و هوشمند تدبیری میاندیشد که فرافکنی ها به همسان سازی تبدیل شود.هنگامی که اجراء در روی صحنه پایان مییابد ، پاسخهای متعددی از اعضاء گروه سر میزند. در روان نمایشگری، همه این پاسخها مهم هستند و موجب خلق یک ماتریکس گروهی میشود. ماتریکس گروهی مذکور نیز به یادگیریهای بین فردی و درون فردی زیادی منجر میشود.
در هر حال مشارکت در پسیکودارام عبارت از ایجاد یک فضای امن برای اعضاء گروه ، آنان از این طریق،احساسها،افکارو همسان سازیهای خود با شخص اول و دیگر اعضاء گروه را متجلی کرده و در تجربهی گروه مشارکت میکنند. فرافکنیها به همسانسازی تبدیل شده و از طریق همسان سازی سفر به سوی تغییر امکان پذیر گردد.
131- پردازش
اصطلاح پردازش در روان نمایشگری عموماً به مرحلهای گفته میشود که گروه تحت نظارت کارگردان به بحث پیرامون جزئیات جلسه میپردازد. بطور سنتی، پردازش مدت زمانی پس از اتمام جلسه انجام می پذیرد. حتی برخی از کارگردانان،پردازش را به زمان دیگری موکول میکنند. مثلاً در مورد هر جلسه در ابتدای جلسه بعدی به گفتگو مینشینندو مانند سایر واژهها در روان نمایشگری، پردازش نیز تعریف ویژه خود را دارد. روشن است که تعریف پردازش وابسته به عناصری است که با آن درگیرند. مثلاً چه کسی تعریف را ارائه می دهد؟ اعضا گروه ، کارگردان، شخص اول یا یک معلم روان نمایشگری.
132- گلدمن و موریسو ، پردازش را به صورت زیر توصیف میکنند
الف: تحلیل و پردازش پویاییهایی که بین شخص اول و سایر افراد مربوط به اجراء رخ میدهد.
ب: مشاهده و دقت در سفر شخص اول از انتخاب شدن تا بهبودی
ج: نقد جلسه روان نمایشگری به عنوان یک تجربهی اموزشی برای کارگردانان تازهکار
از سوی دیگر کلرمن واژه پردازش را به طور خاص با هدف نقد روان نمایشگری برای اهداف آموزشی ، به کار میبندد. در دیدگاه او این اهداف آموزشی خاص دانشجویان کارگردانی است تا از این طریق انان مهارتهای کارگردانی را یاد بگیرند، عمیقاً درک کنند و تحلیل و ارزیابی نمایند.
133- ویلیامز نظر دیگری دارد. پردازش برای او بررسی تجربیات منهای یاور پس از ایفای نقش در روان نمایشگری است. پردازش فرصتی است که در آن منهای یاور ازتجربه احساسها و فعالیتهایشان در صحنه سخن میگویند. آنان به ویژه بر این جنبه از حضور خود در صحنه تاکید دارند که چگونگی نقشهایی که ایفا کردهاند بر شخصیت آنان و تعامل هایشان در خارج از صحنه اثر گذاشته است. علاوه بر این در دیدگاه ویلیامز پردازش لحظه ای است که چگونگی و چرایی تغییرات در نظام شخصیتی شخص اول بررسی میشود. رایجترین برداشت از مفهوم پردازش بررسی عمکرد، شخص اول و کارگردان است و ما نیز بررسی خود را بر این جنبه متمرکز خواهیم کرد. هر چند چنین دیدگاهی ، با نظرات پیشین همپوشی هایی نیز دارد.
134-مورنو ، روان نمایشگری را فرصت مجددی برای تجربه رؤیا توصیف می کند. عدهای برآنند که پردازش ممکن است از غنای جادویی تجربه صحنه بکاهد، زیرا در هر پردازش ممکن است چیزی فراموش و یا گم شود. بررسی تحلیل یک پدیده رؤیایی، موجب فروکاستن آن میگردد. بدین ترتیب بهتر است جلسه روان نمایشگری با همه رازو رمزهای خود رها شود.گفتار هرگز قادر نخواهد بود تجربهی رؤیایی صحنه را توضیح دهد. تجارب کارگردانان چنین دیدگاهی راتأیید نمیکند. بلکه درست بر عکس، مرحله پردازش عموماً نقشی روشنگر، حامی و ثمر بخش دارد. نکته مورد تأکید این است که مشارکت و پردازش دو مفهوم متفاوتند.
مرحله مشارکت در روان نمایشگری با هدف تشویق همسان سازی ( هم ذات پنداری) گروه با شخص اول تحقق مییابد در حالی که مرحله پردازش به یادگیری و فهم متمرکز است. این یادگیری و ادراک مفهومی، از طریق ارزیابی و تحلیل آنچه در صحنه روی داده است، انجام میپذیرد.
مشارکت فرایند ذهنی و دورنی و پردازش ، فرایندی بیرونی و عینی است. پردازش بر شخص اول مبتنی ومتمرکز نیست، لحظهای است که درمانگر و دیگر اعضاء گروه باز خورد و تحلیل خود از جلسه و فرایندهای گروهی را ارائه میدهند.
135- پردازش فرایند گروهی
در طول اجرای پردههای روان نمایشگری ، فرایند گروهی نیز به تدریج دگرگون میشوند. زیرا شخص اول ، نماینده واقعی گروه است، و آنچه اجرا میکند به نحوی به اعضاء گروه نیز مربوط است.
در حقیقت ، بدون نقاط اشتراک ، پدیده همسان سازی محقق نمیگردد. بنابراین یکی از اهداف مرحله پردازش، بررسی فرایندهای گروهی در طول جلسه است. گروه دارای دو ساختار بیرونی و دورنی است. ساختار درونی ، نادیدنی، واقعی، زنده و پویا ست. پردازش تلاشی است در جهت مرور تناقضها و روابط متناقض اعضاء، اهداف، و مقاصد ویژهای که گروه به خاطر آن شکل گرفته است.
136- پردازش روند تحول در شخص اول
روان نمایشگری به راستی یک روش انسان گرایانه در روان درمانگری است. رهیافتی که در صدد کشف این فرایند مهم است. که چگونه اینجا و اکنون از خلال نشانههای حافظهای روابط و تجربیات پیشین شخص اول وهمینطور اضطرابهای او در آینده شکل می گیرد. روان نمایشگری کلاسیک، ساختار و فرایند ویژهای دارد که مراجع را قادر میسازد تمام ابعاد وجودش را کشف کند.
بر اساس ساختار ، مراجع مشکل خود را به روی صحنه میبرد. درمانگران علاقمندند که مراجعان را در جهت درک مشکلات تجربه شده یاری کرده و بر فرایند این ادراک نظارت کنند. درمانگر همواره تمایل دارد بداند که چه چیزی در صحنه اتفاق افتاده و چه چیزی اتفاق نیافتاده است؛مراجع ، موقعیت و جهان پیرامون خود را چگونه درک میکند؟ او چگونه بر تعاملهایشان با دیگران واکنش نشان میدهد ونظام باورهای مراجع که محرک واکنشهای مذکور است، کدامها هستند؟ تمامی این اعمال در مرحله پردازش ، جامه عمل به خود میپوشند.
137- پردازش عملکرد کارگردان
بررسی عملکرد کارگردان در مرحله پردازش اصولاً یک تلاش آموزشی است. تمامی کارگردانان روان نمایشگری مسئول اعمال و تصمیمات خود هستند و میبایستی توانایی خود را قبل، بعد و حین جلسه روان نمایشگری دقیقاً بررسی کنند. این ارزیابی افزون بر پردازش گروه و شخص اول است.
138- پردازش با هدف آموزش کارگردان
درست همانگونه که دانشجویان پزشکی با نظارت اساتید خود بر بالین بیماران حاضر میشوند و فنون تشخیص و درمان را فرا می گیرند. در روان نمایشگری نیز در آغاز کار، فعالیتهای کارگردانان زیر نظر اساتید قرار میگیرد. در مرحله پردازش ، استاد مربوط ، ایرادها و نقاط قوت و ضعف کارگردان تازه کار را مورد بررسی قرار میدهد.
بنابراین آموزش در مرحله پردازش در این مورد به حداکثر میرسد. در واقع به دلایل گوناگون از جمله ملاحظات اخلاقی و انسانی ، سپردن مراجعان به دست کارگردانان کم تجربه یا بیتجربه، کار قابل دفاعی نیست. بدین سبب، نه تنها یک کارگردان مجرب عملکرد کارگردانان بی تجربه را زیر نظر میگیرد. و از وارد آمدن صدمات روانی به شخص اول جلوگیری میکند، بلکه در مرحله پردازش ، نکات آموزشی لازم را به کارآموزان گوشزد میکند.
پایان بخش ششم