(گروه اصطلاحات انگلیسی)

wear out
wear out تحليل رفتن، بسيار خسته شدن carring the heavy box across the street wore Ali out.When he got home he went straigh to bed. حمل آن جعبه‌ى سنگين از آن‌طرف خيابان حسابي علي را خسته كرد.وقتي به خانه رسيد يك راست به رخت‌خ...(ادامه)
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
make ends meet
make ends meet دخل و خرج را جور کردن Things are so expensive nowadays that it's very difficult to make ends meet. این روزها انقدر همه چیز گران شده که جور کردن دخل و خرج خیلی مشکله.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
all at once
all at once يكباره ، هم زمان The entire group spoke all at once. كل گروه يكباره(هم‌زمان) شروع به صحبت كردند.توجه داشته باشيد :امروز معناى دوم اين اصطلاح را فرا گرفتيد.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
a toss up
a toss up احتمال پنجاه پنجاه، شانسى بودن It was toss up whether prices would go up or down. احتمال بالا يا پايين رفتن قيمت‌ها پنجاه پنجاه بود.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
tell off
Tell off به شدت سرزنش كردن Bill told his son off for breaking a window with his football. بيل پسر خود را به خاطر اينكه با توپ فوتبالش پنجره را شكسته به شدت سرزنش كرد.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
wear out
wear out كهنه كردن Ali wore out his favorite jumper. علي روپوش مورد علاقه‌اش را كهنه كرد.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
Wear off
Wear off كم كم از بين رفتن The pain of jim's foot wore off after he took some painkiller. درد پاى جيم بعد از اين كه چند تا مسكن خورد كم كم از بين رفت.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
get word in edgeways
get word in edgeways مجال صحبت داشتن.فرصت حرف زدن پیدا کردن Mary talks so fast that nobody can get a word in edgeways. مری انقدر تند حرف می زند که به دیگران مجال حرف زدن نمی دهد.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
turn someone on
turn someone on سر ذوق آوردن ، هيجان زده كردن The lecture was very good.it turnd on he whole class. سخرانى خيلى خوب بود؛ كل كلاس را سر ذوق آورد.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
make a name for oneself
make a name for oneself شهرت پيدا كردن ، به جايى رسيدن Mina wants to work hard and make a name for herself. مينا مى‌خواهد سخت كار كند و اسم و رسمى براى خودش پيدا كند.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
alive with
alive with مملو از ، آكنده از Look!Ants everywhere,The floor is alive with ants. نگاه كن همه‌جا مورچه است.زمين پر شده از مورچه.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
on the tip of one's tongue
on the tip of one's tongue نوك زبان كسي بودن The name of his latest movie is on the tip of my tongue. اسم آخرين فيلمش روي نوك زبانم است.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
get carried away
Calm down peter.Don't get carried away.We have to sit down and talk sense. ( احساساتي شدن، ذوق زده شدن)آروم باش.احساساتي نشو.بيا بنشينيم و منطقي راجع بهش صحبت كنيم.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
pull the wool over someone's eyes
Don't let him pull the wool over your eyes with his excuses. (شيره سر كسي ماليدن، كلاه سر كسي گذاشتن) نگذار با يك عذرخواهي سرت شيره بمالد.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
stumbling block
We'd like to buy that house, but the hight price is the stumbling block. ( مانع، سد،گرفتاري،معضل)ما دوست داريم اون خونه را بخرم، اما قيمت بالاش مانع مي‌شه.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
drop someone aline
she promised that she would drop me a line when she gets to singapore (چند خطي براي كسي نوشتن، نامه‌اي كوتاه نوشتن)قول داده بود وقتي رسيد سنگاپور چند خطي برام بنويسد.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
go over someone's head
I hope my lecture didn't go over the student's heads. (از زياد حرف زدن كله‌ي كسي را خوردن، سر كسي رابردن)اميدوارم سخنراني‌ام كله‌ي دانشجويان را نخورده باشد.
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
it's a long story
it's a long story قصه اش مفصل است
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
news
no news is good news بي خبري خوش خبريست
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
give me
give me five بزن قدش
تاریخ: [SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]      گروه:  اصطلاحات انگلیسی
صفحه 6 از 35ابتدا   قبلی   1  2  3  4  5  [6]  7  8  9  10  بعدی   انتها