اصطلاحات زبان انگلیسی
خانه
پرسش های متداول
تماس با ما
Toggle navigation
خانه
آشنایی
درباره شرکت مبتکران
رزومه شرکت مبتکران در یک نگاه
درباره مدیرعامل
افتخارات
پرسش های متداول
تماس با ما
About us
فروشگاه
مویدو
میچکا
بسته آموزشی
ثبت نام آزمون
معرفی خدمات آموزشی
آزمون های تشریحی
آزمون های دوره ای
آزمون تفکیکی
خدمات مشاوره
آزمون های تیزهوشان
آزمون های توصیفی
نمایندگی ها
نمایندگی های فروش و پخش کتاب
نمایندگی های آزمون
سفارش کتاب از مدارس
جذب نمایندگی آزمون
تور های آموزشی
تماس با واحد ارتباط با مدارس
تماس با واحد نمایندگی ها
پنل ارسال پیامک نمایندگی ها
پرتال آزمون
ثبت نام آزمون
فرصتهای شغلی
جستجو
بایگانی هدیه ی امروز :
اخبار جاری
|
آرشیو
|
جستجو
able to take a joke
able to take a joke جنبه داشتن Better not tease Mina; She can't able to take a joke. بهتره با مينا شوخى نكنى؛ جنبشو نداره.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
a little new to all this
a little new to all this تازهكار بودن I'm sorry I'm slow.I'm a little new to all this.I needs practice. متأسفم كه كارهايم را كند انجام مىدهم،تازهكارم و به تمرين احتياج دارم.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
think over
think over با دقت روى مسئلهاى فكر كردن،باز انديشى كردن Ali is thinking over his new project. على با دقت روى پروژهى جديدش فكر مىكند.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
Try out
Try out امتحان كردن Mina saw an advertisement for a new soap and she decided to try it out. مينا تبليغ صابون جديد را ديد و تصميم گرفت كه آن (صابون) را امتحان كند.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
Turn down
Turn down نپذيرفتن، رد كردن Bahram was interviewed for the job at our company but they turnd him down because he was too young. بهرام براى مصاحبه به شركت ما رفته بودولى آنها به دليل اين كه خيلى جوان بود او را رد كردند.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
one's eyes are bigger than one's stomach
one's eyes are bigger than one's stomach حرص زدن، بيش از توان خواستن SHe ordered too much dessert, I don't think she can finish her food.Her eyes are bigger than her stomach. او خيلي دسر سفارش داد؛ فكر نمى كنم بتونه غذاشو ت...
(ادامه)
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
wear out
wear out تحليل رفتن، بسيار خسته شدن carring the heavy box across the street wore Ali out.When he got home he went straigh to bed. حمل آن جعبهى سنگين از آنطرف خيابان حسابي علي را خسته كرد.وقتي به خانه رسيد يك راست به رختخ...
(ادامه)
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
make ends meet
make ends meet دخل و خرج را جور کردن Things are so expensive nowadays that it's very difficult to make ends meet. این روزها انقدر همه چیز گران شده که جور کردن دخل و خرج خیلی مشکله.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
all at once
all at once يكباره ، هم زمان The entire group spoke all at once. كل گروه يكباره(همزمان) شروع به صحبت كردند.توجه داشته باشيد :امروز معناى دوم اين اصطلاح را فرا گرفتيد.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
a toss up
a toss up احتمال پنجاه پنجاه، شانسى بودن It was toss up whether prices would go up or down. احتمال بالا يا پايين رفتن قيمتها پنجاه پنجاه بود.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
tell off
Tell off به شدت سرزنش كردن Bill told his son off for breaking a window with his football. بيل پسر خود را به خاطر اينكه با توپ فوتبالش پنجره را شكسته به شدت سرزنش كرد.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
wear out
wear out كهنه كردن Ali wore out his favorite jumper. علي روپوش مورد علاقهاش را كهنه كرد.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
Wear off
Wear off كم كم از بين رفتن The pain of jim's foot wore off after he took some painkiller. درد پاى جيم بعد از اين كه چند تا مسكن خورد كم كم از بين رفت.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
get word in edgeways
get word in edgeways مجال صحبت داشتن.فرصت حرف زدن پیدا کردن Mary talks so fast that nobody can get a word in edgeways. مری انقدر تند حرف می زند که به دیگران مجال حرف زدن نمی دهد.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
turn someone on
turn someone on سر ذوق آوردن ، هيجان زده كردن The lecture was very good.it turnd on he whole class. سخرانى خيلى خوب بود؛ كل كلاس را سر ذوق آورد.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
make a name for oneself
make a name for oneself شهرت پيدا كردن ، به جايى رسيدن Mina wants to work hard and make a name for herself. مينا مىخواهد سخت كار كند و اسم و رسمى براى خودش پيدا كند.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
alive with
alive with مملو از ، آكنده از Look!Ants everywhere,The floor is alive with ants. نگاه كن همهجا مورچه است.زمين پر شده از مورچه.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
on the tip of one's tongue
on the tip of one's tongue نوك زبان كسي بودن The name of his latest movie is on the tip of my tongue. اسم آخرين فيلمش روي نوك زبانم است.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
get carried away
Calm down peter.Don't get carried away.We have to sit down and talk sense. ( احساساتي شدن، ذوق زده شدن)آروم باش.احساساتي نشو.بيا بنشينيم و منطقي راجع بهش صحبت كنيم.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
pull the wool over someone's eyes
Don't let him pull the wool over your eyes with his excuses. (شيره سر كسي ماليدن، كلاه سر كسي گذاشتن) نگذار با يك عذرخواهي سرت شيره بمالد.
تاریخ:
[SHAMSIPUBLISHSTARTDATE]
گروه: اصطلاحات انگلیسی
صفحه 9 از 17
ابتدا
قبلی
4
5
6
7
8
[9]
10
11
12
13
بعدی
انتها